Sent to you by Saeed via Google Reader:
ده سال از درگذشت هوشنگ گلشیری، داستاننویس ایرانی میگذرد. او روز شانزدهم خرداد ۱۳۷۹ در تهران از دنیا رفت.
از او مجموعه داستان های مثل همیشه، نمازخانه کوچک من، جبهخانه، پنج گنج، و دست تاریک، دست روشن و رمان های شازده احتجاب، کریستین و کید، بره گمشده راعی، معصوم پنجم یا حدیث مرده بر دار کردن آن سوار که خواهد آمد ، حدیت ماهیگیر و دیو، در ولایت هوا، آینه های دردار، و جن نامه به جا مانده است که برخی از آنها هرگز اجازه چاپ در ایران را نیافتند.
در خلال یادداشت های زیر که به مناسبت سالروز درگذشت او نوشته شده است، می توان با زندگی ادبی او، وجوه شخصیتش و ویژگی های برخی داستان هایش آشناتر شد.
شیوه نگارش گلشیری
رضا براهنی
هوشنگ گلشیری در زندگی نه چندان طولانی از نظر ماه و سال، اما بسیار پربار از لحاظ تولید فرهنگی و ادبی و نیز وقف بیش از دو دهه از زندگی پربارش در راه " آزادی اندیشه و بیان بی هیچ حصر و استثناء"¹ بر ادبیات ایران تاثیری عمیق گذاشته است. گرد فراموشی بر چهره او هرگز نخواهد نشست.
در زمان مرگ او در یادداشت کوتاهی که برای قرائت در مراسم تدفین به ایران فرستادم، در چهار پنج سطر اول آن اشاره کردم که مرگ او یگانه ای است از میان سه یا چهار یگانه این زمان، این زبان و این نثر. در قصه کوتاه در نسل خود تالی نداشت، ندارد. هم قامت هایش هدایت و چوبک اند، و شاید – می گویم شاید - بهرام صادقی و غلامحسین ساعدی.
ده سال بعد؛ همسر گلشیری با او سخن می گوید
فرزانه طاهری
ده سال پس از مرگ هوشنگ گلشیری، داستان نویس ایرانی، فرزانه طاهری همسر او از خاطرات و لحظات ناب گذشته می گوید: از روزهای جوانی و سرخوشی، از توجه به جزییات به ظاهر ناچیز و کم اهمیت در زندگی و بازتاب آن در داستان های گلشیری، از عشق او به خانواده و سرانجام از مرگ که "هیچگاه به او نمی آمد".
عکس های این مجموعه را فرزانه طاهری در اختیار بی بی سی قرار داده است.
برای دیدن این اسلاید شو اینجا را کلیک کنید
نویسندهای برآمدهی سنت و مدرنیته
منصور کوشان
به مناسبت دهمین سالِِ مرگِ نا به هنگام و به ویژه مشکوک هوشنگ گلشیری، میتوان روایتهای گوناگونی از زندگی، داستانها و حتی چگونگی مرگ او نوشت.
در واقع، یکی از سادهترین دینها به او، دست کم برای من که دوست و استادم بود، بهره جستن از روایتی چند وجهی با همان شگردی است که او با مهارتی کمنظیر در نوشتههایش و حتی در زندگیاش برگزیده بود؛ شگردی که برآمده زندگی سرخوشانهی او بود و کار سختکوشانهاش؛ شگردی که زندگی او را چند بعدی نشان میدهد و اثرهای او را لایه لایه یا تو در تو. با توجه به این اشاره، در این فرصت اندک، نگاهی گذارا به وجهی از زندگی و کار او خواهم داشت، با این امید که بتوانم به سهم خود بخشی از این لایه لایه و تو در تو بودن زندگی و اثرهای او را در آیندهای نزدیک به خوانندگان مشتاق شناخت او و اثرهایش بشناسانم.
مقاله کامل را در اینجا بخوانید
جان پرشور خلاق نوآور
فرج سرکوهی
می نوشت تا به گفته خود «جن» های درون «ما» را احضار و آزاد کند و کم تر نویسنده ای در زبان فارسی، ما، مسائل و بحران وجودی و فرهنگی ما، چالش های فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و تاریخی انسان معاصر ایرانی را این چنین درونی کرده و چنین زیبا، هنرمندانه، خلاقانه، بدیع و نوآورانه به داستان برکشیده است که هوشنگ با شکل دادن خلاقانه به مولفه ها و عناصر داستان، به زبان، به ما و به جهان ما کرد و نوشت.
چهار دهه حضور خلاق، شریف و نوآور گلشیری در داستان نویسی و زبان فارسی، در جا انداختن تعاریف و مفاهیم نو در ساختار فرهنگی ایران، در کانون نویسندگان، در عرصه مبارزه برای آزادی بیان و کلام، در نشریات و نشست های فرهنگی گوناگون و در رفاقت بی دریغی که به ویژه در روزهای خطر گل می کرد، از روشن ترین فصل های تاریخ فرهنگی است که اغلب با سیاهی و شکست رنگ خورده است.
نگاهی گذرا به زندگی هوشنگ گلشیری
علی اشرف درویشیان
زنده یاد استاد هوشنگ گلشیری در اسفندماه 1316 در اصفهان به دنیا آمد. دوران تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در آبادان گذراند. پس از برگشتن به اصفهان با کمک حمید مصدق و بهرام صادقی انجمن صائب را تاسیس کردند.
در همین انجمن بود که جنگ اصفهان را با کمک همدیگر و چند مترجم نامدار مثل استاد نجف دریابندری و استاد رضا سیدحسینی منتشر کردند.
اولین آثار گلشیری که شعر بود در همین جنگ منتشر شد. پس از آن به تهران آمد و شروع به کار و تدریس کرد...
بازخوانی داستان نقاش باغانی
امیرحسن چهلتن
"نقاش باغانی" نه تنها در میان داستان های هوشنگ گلشیری بلکه در میان ادبیات داستانی ایران و حتی جهان از معدود داستان هاییست که به طرح یک راز مگو می پردازد، به طرح یک پرسش مخفی، پرسشی در باره خلق زیبایی یا هنر، به طرح مراحل پنهان روند خلاقیت یا رازهای آن. ماجرا در واقع چیزی نیست جز شرح یک سفر فامیلی، سفری کوتاه به روستایی نه خیلی دور از تهران اما نسبتا پرت در اوج حملات موشکی به تهران.
شخصیت های داستان عبارتند از: یک داستان نویس، همسر و دو بچه اش و همچنین دایی همسرش که مهندس شرکتی است و همسر او مهری.
هوشنگ گلشیری؛ ارباب حلقهها
عباس معروفی
آخرین تصویرهای من از زادگاهم، تهران شهری است که در سی و هشت سالگیام به هر سویش نگاه میکنم هراس و دلهره مثل مه، بر فراز شهر کش و قوس میآید. آخرین جمعه با هوشنگ گلشیری رفته بودیم کوه که با هم حرف بزنیم.
زندگی نویسندهها رفته بود زیر ذرهبین اطلاعاتیها. دیگر در خانه و دفتر و کافه و زیر سقفهای نا امن و آلوده نمیتوانستیم خوابها و کابوسهامان را برای هم تعریف یا تعبیر کنیم. من و گلشیری گاه و بیگاه صبح سحر به کوه میزدیم. در تاریک روشنا، تهران مخوف زیر لایهای از غبار ناامنی و هراس نفس نفس میزد و ما دنبال پناه میگشتیم. دوره قتلهای زنجیرهای بود.
بازخوانی داستان بختک
محمد میرزاخانی
داستان «بختک» نوشتهی زندهیاد هوشنگِ گلشیری به نظرِ من نمونهی کامل و بارزی است از مفهومِ تفاوط و رد در معنایِ ساختشکنانه یا دریداییِ آن.
ابتدا برایِ ورود به خودِ داستان و تحلیلِ و بررسیِ آن مختصری از نظریاتِ ساختشکنان را دربارهی این مفهوم(ها) میآورم و سپس به خودِ بختک میپردازم. البته واضح است که اغلبِ خوانندهها و اهلِ ادبیات، امروزه، با این مفهومها آشنا هستند. به همین دلیل چه بسا نیازی نباشد این پاره از مقاله را بخوانند و بتوانند یکباره به سراغِ اصلِ بررسیِ «بختک» بروند. اما نباید فراموش کرد که به هر رو مسلماً برداشتِ من از همین مفهوم(ها)، در کاری که در ادامه انجام دادهام نقشِ بنیادی دارد.
Things you can do from here:
- Subscribe to BBCPersian.com | صفحه نخست using Google Reader
- Get started using Google Reader to easily keep up with all your favorite sites
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر