۱۳۸۹ تیر ۷, دوشنبه

نقش شعر در برنامه‌ی «گل‌ها»

 
 

Sent to you by Saeed via Google Reader:

 
 

via Radio Zamaneh by محمود خوشنام on 6/28/10

بخش بزرگی از جاذبه‏ی موسیقی آوازی ایران، به‏ویژه برای اهل فرهنگ و ادب، از شعر آن برمی‏خیزد. تا آن‏جا که گاه به موسیقی بی‏کلام عنایتی نداشته و آن را ناقص به‏شمار آورده‏اند.

Download it Here!

با تکیه بر چنین پیشینه‏‌ی فرهنگی‏ای، بدیهی است اگر بنیانگذار برنامه‏ی «گل‏ها»، داوود پیرنیا، از همان آغاز کار، توجه و اعتنای دقیق و پر از وسواسی در گزینش و نیز ادای شعر به‏کار زده باشد.

شعرها را گمان می‏کنم، شورای کوچکی از نزدیکان ادب‏شناس و هم‏اندیشه‏ی پیرنیا انتخاب می‏کردند و ادا یا دِکلاماسیون آن را به گویندگان خوش‏صدای کارآزموده وامی‏گذاردند.

دکلاماسیون در ایران، پیش از آن، چنان با صداسازی‏های افراطی و سانتی‏مانتال همراه می‏شد که سخت مصنوعی جلوه می‏کرد و در واقع، به‏جای افزودن بر تأثیر شعر، آن را از توش و توان می‏انداخت.
در برنامه‏ی «گل‏ها»، زیر نظارت شخص پیرنیا، از این‏گونه زیاده‏روی‏ها پرهیز می‏شد و صدا روان و زلال شعر را می‏پرورانید و طبیعی است که بر تأثیر آن می‏افزود.


داوود پیرنیا

گمان می‏کنیم که کوکب پرنیان، نخستین گوینده و شعرخوان زن در برنامه‏ی «گل‏ها» بوده که چندان دوام نیاورده و نوبت به صدیقه‏ی سادات رسولی داده است که پس از پیوستن به گل‏ها، به توصیه‏ی پیرنیا، نام «روشنک» را بر خود نهاده است. شاید برای آن‏که شعرها را با روشنی کامل می‏خواند.

روشنک خود می‏گوید: از سال ۱۳۲۷ کار گویندگی در رادیو را آغاز کرده و تا سال ۱۳۳۴ دوام آورده است. برای این کار، البته از یک آزمون رادیویی گذر کرده که در آن کسانی چون سعید نفیسی، صبحی مقتدی، حسین زاهدی و حسینقلی مستعان نقش داور را ایفا می‏کرده‏اند.

پیرنیا، به گفته‏ی روشنک، در همان سالی که به رادیو منتقل شده، از او خواسته که در برنامه‏ی تازه‏ی «گل‏ها» شرکت کند. روشنک می‏افزاید که از سومین برنامه با آن همراه شده و با این شعر به میدان آمده است:

طاعت از دست نیاید گنهی باید کرد
در دل دوست به‏هر حیله، رهی باید کرد
شب که خورشید جهان‏تاب نهان از نظر است
طی این مرحله با نور مهی باید کرد

روشنک به این ترتیب، یک‏شبه ره صدساله رفت و با همان یکی دو برنامه‏ی نخست به شهرت رسید. صدای لطیف موزیکال و ادای درست و دقیق واژه‏ها، و تاکیدهای به‏جا و ضروری بر آنها، جاذبه‏ی بسیار برای او فراهم آورد.


خود گفته است که از زمان پخش نخستین برنامه‏ها، مردم و به‏خصوص دختران جوان، راه بر او می‏بسته‏اند تا شعرهایی را که خوانده است، به‏ خط خود برای آنها بنویسد. او هم برای‏شان این بیت حافظ را می‏نوشته:

«نخست موعظه‏ی پیر می‏فروش آن بود
که از معاشر ناجنس احتراز کنید»

برنامه‏ی «گل‏ها»، به مرور از همکاری گویندگان برجسته‏ی دیگری نیز برخوردار شد که در برنامه‏های آینده به برخی از آنها می‏پردازیم.

تنها این نکته را بیافزاییم که همه‏ی این گویندگان بعدی صدا و ادای شعر روشنک را استثنایی می‏دانند. استثنایی که بر جذابیت برنامه‏ی «گل‏ها»ی پیرنیایی می‏افزود.

دلم سرگشته می‏دارد سر زلف پریشانت
چه می‏خواهد از این مسکین سرگردان، نمی‏دانم.

به امید وصال تو دل خود شاد می‏دارم
جز این، درد دل خود را دگر درمان نمی‏دانم.

عجب‏تر آن‏که می‏بینم جمال تو به هرجایی
نمی‏دانم که می‏بینی، من نادان نمی‏دانم.

همی ‏دانم که روز و شب همه روشن به‏روی توست
ولیکن آفتابی یا مه تابان، نمی‏دانم

به زندان دو عالم گر عراقی، پای ‏بندم شد
رها خواهم شدن یا نه از این زندان، نمی‏دانم.

Share/Save/Bookmark

 
 

Things you can do from here:

 
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر