Sent to you by Saeed via Google Reader:
بخش بزرگی از جاذبهی موسیقی آوازی ایران، بهویژه برای اهل فرهنگ و ادب، از شعر آن برمیخیزد. تا آنجا که گاه به موسیقی بیکلام عنایتی نداشته و آن را ناقص بهشمار آوردهاند.
با تکیه بر چنین پیشینهی فرهنگیای، بدیهی است اگر بنیانگذار برنامهی «گلها»، داوود پیرنیا، از همان آغاز کار، توجه و اعتنای دقیق و پر از وسواسی در گزینش و نیز ادای شعر بهکار زده باشد.
شعرها را گمان میکنم، شورای کوچکی از نزدیکان ادبشناس و هماندیشهی پیرنیا انتخاب میکردند و ادا یا دِکلاماسیون آن را به گویندگان خوشصدای کارآزموده وامیگذاردند.
دکلاماسیون در ایران، پیش از آن، چنان با صداسازیهای افراطی و سانتیمانتال همراه میشد که سخت مصنوعی جلوه میکرد و در واقع، بهجای افزودن بر تأثیر شعر، آن را از توش و توان میانداخت.
در برنامهی «گلها»، زیر نظارت شخص پیرنیا، از اینگونه زیادهرویها پرهیز میشد و صدا روان و زلال شعر را میپرورانید و طبیعی است که بر تأثیر آن میافزود.
داوود پیرنیا
گمان میکنیم که کوکب پرنیان، نخستین گوینده و شعرخوان زن در برنامهی «گلها» بوده که چندان دوام نیاورده و نوبت به صدیقهی سادات رسولی داده است که پس از پیوستن به گلها، به توصیهی پیرنیا، نام «روشنک» را بر خود نهاده است. شاید برای آنکه شعرها را با روشنی کامل میخواند.
روشنک خود میگوید: از سال ۱۳۲۷ کار گویندگی در رادیو را آغاز کرده و تا سال ۱۳۳۴ دوام آورده است. برای این کار، البته از یک آزمون رادیویی گذر کرده که در آن کسانی چون سعید نفیسی، صبحی مقتدی، حسین زاهدی و حسینقلی مستعان نقش داور را ایفا میکردهاند.
پیرنیا، به گفتهی روشنک، در همان سالی که به رادیو منتقل شده، از او خواسته که در برنامهی تازهی «گلها» شرکت کند. روشنک میافزاید که از سومین برنامه با آن همراه شده و با این شعر به میدان آمده است:
طاعت از دست نیاید گنهی باید کرد
در دل دوست بههر حیله، رهی باید کرد
شب که خورشید جهانتاب نهان از نظر است
طی این مرحله با نور مهی باید کرد
روشنک به این ترتیب، یکشبه ره صدساله رفت و با همان یکی دو برنامهی نخست به شهرت رسید. صدای لطیف موزیکال و ادای درست و دقیق واژهها، و تاکیدهای بهجا و ضروری بر آنها، جاذبهی بسیار برای او فراهم آورد.
خود گفته است که از زمان پخش نخستین برنامهها، مردم و بهخصوص دختران جوان، راه بر او میبستهاند تا شعرهایی را که خوانده است، به خط خود برای آنها بنویسد. او هم برایشان این بیت حافظ را مینوشته:
«نخست موعظهی پیر میفروش آن بود
که از معاشر ناجنس احتراز کنید»
برنامهی «گلها»، به مرور از همکاری گویندگان برجستهی دیگری نیز برخوردار شد که در برنامههای آینده به برخی از آنها میپردازیم.
تنها این نکته را بیافزاییم که همهی این گویندگان بعدی صدا و ادای شعر روشنک را استثنایی میدانند. استثنایی که بر جذابیت برنامهی «گلها»ی پیرنیایی میافزود.
دلم سرگشته میدارد سر زلف پریشانت
چه میخواهد از این مسکین سرگردان، نمیدانم.
به امید وصال تو دل خود شاد میدارم
جز این، درد دل خود را دگر درمان نمیدانم.
عجبتر آنکه میبینم جمال تو به هرجایی
نمیدانم که میبینی، من نادان نمیدانم.
همی دانم که روز و شب همه روشن بهروی توست
ولیکن آفتابی یا مه تابان، نمیدانم
به زندان دو عالم گر عراقی، پای بندم شد
رها خواهم شدن یا نه از این زندان، نمیدانم.
Things you can do from here:
- Subscribe to Radio Zamaneh using Google Reader
- Get started using Google Reader to easily keep up with all your favorite sites
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر