Agar Tasavir Ra Nemibinid Rooye Gozineye "Show images" ya "Display images below" click konid. |
به نام خالق هستی |
مادرش كه شاهد كارهاي او بود ، سعي مي كرد پسرش را متوجه اشتباهش بكند . يك روز پسر براي اينكه خيال مادرش را راحت كند به او قول داد كه دوستانش راآزمايش كند تا به وي نشان دهد در مورد دوستانش اشتباه مي كند و او دوستان خوبيدارد فرداي آنروز پسر در حاليكه مشغول غذا خوردن با دوستانش بود ، گفت :" چند هفته آنها در دلشان به ساده لوحي او خنديدند و او را مسخره كردند كه چطور ممكن است موش يك جسم فلزي را بجود ، وليكن حرفهاي او را تاييد كردند و گفتند:" حتمأ دسته هاون چرب بوده و اشتهاي موش را تحريك كرده است پسر نزد مادرش رفت و گفت :" ماجراي عجيبي را تعريف كردم ولي آنها به من مادر مرد و پسر به كارهاي خود ادامه داد تا تمام ثروتش را به باد داد . روزي خيلي گرسنه بود، به دوستانش رسيد كه در كنار سفره اي مشغول غذا خوردن بودند در كنار آنها نشست به اميد آنكه تعارفي بكنند و او هم بتواند از آن سفره لقمه اي بردارد ، وليكن آنها به روي خود نياوردند . پسرك شروع به تعريف كرد كه :" قرص ناني و تكه اي پنير ديشب كنار گذاشته بودم وليكن موشي تمام آنرا خورد ." به ياد پندهاي مادرش افتاد و فهميد چقدر اشتباه كرده است وليكن افسوس كه ديگر
ارسال شده توسط f.bolandbala@gmail.com |
با فوروارد کردن ایمیلها ما را در ادامه این مسیر یاری کنید
| |
دریافت این پیام بدلیل ثبت نام شما در گروه است گروه Google
Groups "iraniha".
جهت ارسال به این گروه، ایمیل را ارسال کنید به persianu@googlegroups.com
جهت عضويت در گروه روي لينك مقابل كليك كنيد http://groups.google.com/group/persianu
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر