این روزنامه نگار، وبلاگ نویس و فیلسماز دربند، که هم اکنون در حال گذارندن دوران سه سال و نیم محکومیت خود می باشد، در نامه پنجم خود از زندان اوین، رهبر جمهوری اسلامی را نسبت به افراد، مجموعه ها و همچنین باندهای قدرتِ پیرامونی و در سایه، زینهار داده و خاطرنشان کرده است "اگر با خود صادق باشیم، صدای شکستن استخوان های اقتدارمان را خواهیم شنید."
خبر نگارش این نامه روز گذشته در محافل خبری منتشر شد. به گزارش ندای سبز آزادی، متن کامل نامه نوری زاد که نهم خرداد ماه نگارش شده، به شرح زیر است:
یک سال از ظهور "فتنه" گذشت
سلام به رهبر گرامی جمهوری اسلامی ایران
حضرت آیت الله خامنه ای
یک سا ل از ظهور " فتنه " در کشور ما سپری شد. فتنه ای که به قول رسانه های رسمی و شخصیت های شاخص نظام، هم آبروی مارا مضحکه جهانی در انداخت، و هم خون و مال جمعی از هم وطنان ما را تباه ساخت ، و هم شکاف هراسناکی در ساختار ملی و حیثیتی ما ایجاد کرد.
می بینید که من نیز مثل بسیاری، از همین واژه "فتنه" آویخته ام. واژه ای که در این یک سال گذشته ، به قدر همه عمر اساطیری اش از او سود برده ایم . واژه ای که در ادبیات سیاسی ما ، به فهرست مطول واژگانی چون : طاغوت، طاغوتی، انقلاب، ضد انقلاب، مستضعف، مستکبر، منافق، ضد ولایت فقیه، امت شهید پرور، دشمن قسم خورده و واژگان دیگری از این دست پیوست و معنای ویژه ای برای خویش اختیار کرد.
موسوی، خاتمی، کروبی، هاشمی...
در این یک سال گذشته ، آن چنان افراط گونه بر طبل فتنه و سران فتنه کوفتیم تا کودکان ما نیز به محض شنیدن آن ، بدانند ما را جز از موسوی و خاتمی و کروبی ، مقصودی نیست . آوار، و بهمن سران فتنه، همان پلیدی درهم فشرده ای است که خسارت این ستم را بر سر مردمان ما فرو می بارد . بهمنی که به هنگام عبور، از کنار خانه هاشمی رفسنجانی می گذرد، و کسانی که از اهل این خانه را نیز به حجم آوارگونگی خویش می افزاید.
فواید سران فتنه
سران فتنه اما، فراتر از خسارات فراوانشان، فوایدی نیز داشته اند که من، قصد واشکافی فایده های آنان را دارم .
پیش از آن، اجازه بدهید در سفری به دور دست های روستای محل زادگاهم، به ترسیم دور نمایی از این فایده ها بپردازم. جدال بر سر قدرت، ظاهرا ودیعه مکرری است که در هیچ کجای تاریخ ، بی مخاطب نبوده است، چه در قبایل بدوی، و چه در جوامع مدنی، در روستای ما نیز، دو طایفه کم خرد، طبق یک عادت ضروری، و به بهانه ای تکراری، خشماگین بر سر هم می کوفتند و بعد از تحمل جراحت ها و ناسزاها و بی آبرویی ها کارشان به پاسگاه و امنیه و وساطت بزرگترها می کشید.
در جدال هر باره، نیک به یاد دارم که مردان طایفه شکست خورده ، بی دلیل بر اهل خانه خود سخت می گرفتند . یعنی پدری که در میدان کارزار، توسط حریف از پا در آمده بود ، در خانه خویش ، به یک خطای مختصر ، بر سر زن و فرزند خود می کوفت و مردانگی مخدوش خود رابه رخ می کشید و یاد آور می شد.
باورم بر این است که حکایت ما و سران فتنه نیز خارج از این روال روانی و تاریخی نیست . سران فتنه در این مثال ساده و روستایی من همان اهل منزل اند. کسانی که ما با کتک زدن آنان، عصبیت ناشی از شکست های پی در پی خود را تخلیه می کنیم و قدرت مخدوش خود به رخ می کشیم .روستایی چوب خورده و تحقیر شده دیروز ،از این روی بر سر زن و فرزند خود می کوفت ، که فکر آنان را از واکاوی چند و چون شکست خویش ،به همان خطای خانگی معطوف کند .
صدای شکستن استخوان اقتدار
قبول می فرمایید که ما و شما، در این آزمون سی ساله، کارنامه درخشانی از عمل به وعده های اسلامی انقلاب نیاراسته ایم . اگر که با خود صادق باشیم ، صدای شکستن استخوان های اقتدارمان را خواهیم شنید. متاسفانه آسیب و جراحتی که ما به اسلام و به گرایش دینی مردم وارد آورده ایم ، فرا تر از آسیب و جراحت همه طول تاریخ است.
شرمنده ام که نوشته من از صراحتی اینچنین تلخ و گزنده آکنده است . باورم بر این است که ما را فرصت چندانی برای بازگشت و ترمیم خرابی ها نیست . وگرنه ، من آداب کوچکتری خویش ، نیک می دانم .
اگر انقلاب سی ساله ما ، هیچ نداشت الا به صحنه آوردن انصاف ، ما پیروز بودیم. و اگر هیچ نداشت الا ادب و پاکی و پاک دستی بزرگان، ما پیروز بودیم . من از بلندای سی سالگی انقلاب که به گذشته می نگرم ، آرزو می کنم ای کاش ما را با " اسلام اختراعی " خود کار نبود . و یا حتی اسلام ، تنها در سفر به دور دست های تاریخی ما محدود و تعریف نمی شد . و ما ، به جای بار انداختن اسلام اختراعی خود در کوچه بنی هاشم ، بر سر و سینه کوفتن های بی پشتوانه ، اهالی کوچه بنی هاشم را به امروز تاریخی خویش فرا می خواندیم و از نورشان بهره می بردیم .
ای کاش ادب و خدا داشتیم
ای کاش در همان ویرانه تاریخی خویش مانده بودیم اما در عوض: ادب داشتیم، خدا داشتیم . ای کاش دوستی ما با خدا و خوبان خدا، در لفظ نمی ماند، و به عمل می گرایید . ای کاش مراجع تقلید ما و روحانیان ما می دانستند که محدوده آگاهی و دانش آنان، محدود به علومی است که ارتباط چندانی با حساسیت های کشوری و جهانی ندارد. و می دانستند که جامعه، مردم، تاریخ، و سنت های الهی، برای خود مختصات و قواعدی دارند و ورود نا آگاهانه به هر یک از این حوزه ها، و دخالت ناشیانه در سیر عالمانه آنها ، جامعه را به آشفتگی حتمی فرو می برد .
کدام عدالت؟
رهبر گرامی، از خود شریف شما آموخته ام که سخت دلتنگ عدالت علوی باشیم. عدالتی که به جانبداری از مردم شهر قم، محکمه ای به پا کند، و بزرگان دینی و مسولان خطا کار حکومتی این شهر را فرا بخواند، و از آنان بپرسد : چرا شهر قم، که تا پیش از انقلاب ، پاک و شایسته بود، بعد از انقلاب، اول شهر آسیب دیده از مفاسد اجتماعی کشور شده است ؟ عدالتی که آقازاده های ما را، مثل پدرانشان، به تناول شهد مفاهیم دینی وا می داشت و آنان را از شیرینی واردات شکرباز می داشت .عدالتی که خود این پدران را نیز از مواضعی چون معدن سنگ سرخ بیدخت فارس، باز می داشت . عدالتی که برای ورود به حسابرسی آستان قدس رضوی زانوانش نلرزد .عدالتی که به عدم تعادل فکری مسؤلان حکومتی ، و حتی به عدم تعادل یک رییس جمهور نمرۀ منفی بدهد .عدالتی که شهامت اعادۀ حیثیت از خود را داشته و اجازه ندهد کسی و کسانی از او بیاویزند و مطاع دروغین خود را در سبد نیاز مردم گذارند .
شکست خوردگان تاریخ
رهبر گرامی ، ما امروز ، چه بخواهیم وچه نخواهیم ، شکست خوردۀ معرکۀ جولانِ تاریخی ِ خویشیم . متأسفانه، حتی در موضوع تخصصی خودمان که اسلام باشد ، به قهقرا گراییده ایم . بدیهی است که در این سی سالگی انقلاب، باید به یک یک کاستی ها و ناهنجاری ها، و به نقش وسهم خود اعتراف کنیم و در جایگاه یک مسوول، پاسخگوی مردم وتاریخ باشیم . که چرا در معرفی اسلام به روزی در افتاده ایم که علاوه بر طرد مخاطبان ِجهانی ، مخاطبان ِ داخلی ِ دین خدا را نیز تارانده ایم و به گزینش نامبارک حداقلی مردم خویش ناچار شده ایم ؟ و چرا چنان چهرۀ مخوف و نامبارکی از اسلام آراسته ایم که فرزندان بلا فصل خودمان نیز از آن می هراسند و بدان تمایلی ندارند ؟ ویا چرا با سرمایه های پولی سرزمین خویش به آنچنان غارتی درافتاده ایم که دزدان گردنه، فردا، از ما طلبکار آبروی رفتۀ خویش خواهند شد؟ ویا چرا با آوار اسلام ِ اختراعی ِ خویش ، جلوی " رشد" اسلام واقعی و جلوی رشد مردم خود را گرفته ایم ؟
سران فتنه به کمک شتافتند
رهبر گرامی، می بینید که پرسش های بزرگ وتوفانی و حتمی پیش روی ماست . و ما ناگزیر از پاسخگویی به این همه سؤال سرگردانیم . باورم بر این است که سران فتنه ، درست در بزنگاه نیاز ، به یاری ما شتافتند. اگر آنان نبودند ، ما وشما اکنون باید به مردم خود " پاسخ " می گفتیم که مسؤل این همه عقب ماندگی وکار نابلدی ، و رواج گر این همه بی کیاستی و بی لیاقتی ، وبه باد دهندۀ این همه فرصت وثروت ، وبدیهی کنندۀ این همه دروغ وحرامخوری ، و بانی این همه خنده دار شدن قانون، کسی جز خود ما نیست .
سران فتنه از راه رسیدند تا ما را از پاسخگویی به مطالبات مکرر و رها مانده وبی سر انجام مردم برهانند . ما وشما از این روی به سرکوب سران فتنه اصرار ورزیدیم که تا مردمان ما به مشغله ای انحرافی درافتند و از چگونگی کارهای تو در توی ما و مسؤلیت های خاک آلود و بر زمین ماندۀ ما نپرسند . از ما نپرسند آیا این بود آن انقلابی که همگان را به درک و لمس وبهره مندی از افق های نورانی اش نوید می دادید؟
کدام اسلام؟
آیا اسلامی که از او دم می زدید، همین است که در چارچوب در خانۀ جوانان بی کار و معتاد وتن فروش و سرگشته وفرومرده وپژمرده و معلق ما ذبح می شود ؟ همین است که در مجلس شورای اسلامی ، هر روزه چهره اش می خراشند وپوستش می درند؟ ودر دستگاه قضا به شوخی اش می گیرند؟ و در دولت ، جیب هایش را خالی می کنند؟
اگر سران فتنه نبودند ، ما و شما باید هر روزه به مردم خود پاسخ می گفتیم که چرا سپاه ، در روز روشن ، سهام مخابرات را بالا کشید ؟ وچرا سپاه ونیروی انتظامی ، با واردات میلیاردها کالای قاچاق ، همچنان سلحشور وغیور ومردمی اند ؟
سران فتنه آمدند تا نمایندگان شجاع ونترس و البته با کفایت ما بهانه ای برای پرخاش و ناسزا داشته باشند، نمایندگانی که مفهوم استقلال مجلس ، ونمایندگی مردم را در همان روز نخست ، زیر پا می نهند تا اعتبار نامه هایشان تصویب شود . نمایندگانی که همچنان به سرکوب سران فتنه محتاج اند وبرای محاکمۀ آنان طومار امضاء می کنند تا نگاه مردم را از عصارگی بر خاک افتادۀ فضايل شان ، و از طنز مجلسی که باید در رأس امور باشد ونیست ، به غوغای سران فتنه منحرف کنند وخود را از حمل سنگینی امانت مضمحل شدۀ مردم ، و تحمل شماتت مردم برهانند . نمایندگانی که متأسفانه ، سالهاست به جای قانون و نظارت قانونی، و به جای تحقیق و تفحص مؤثر ، و به جای واخواهی حقوق فراموش شدۀ مردم ، شوخی می پراکنند.
سه یار دبستانی
رهبر گرامی، اطمینان دارم با من موافقید که اگر از این مجلس و قوانین و نظارت آن ، آبی گرم شده بود ، مردمان ما را اکنون بهره ای در مشت بود، و اگر دستگاه قضا را با قانون نسبتی بود، ما را اکنون از برکات عدل وانصاف و درستی او نصیبی بود ، و اگر دولت را لیاقت وبرنامه وعقلانیتی بود ، ما را تاکنون از ورطۀ ورشکستگی های داخلی و تحقیرهای جهانی به در برده بود .اما این سه یار دبستانی را ظاهراً جز رکود و رخوت و رفاقت ، رویکردی نیست . پس چرا نباید از ظهور فتنه و سران فتنه در پوست نگنجیم و نگاه پرسشگر و پر شماتت مردم داخل و خارج ونسل های گذشته وآینده را به رفتار آنان منحرف نکنیم ؟
نتایج اسلام اختراعی
این روزها شاهدیم که بار دیگر مبارزه با بد حجابی به کانون فهم بزرگان دینی ما راه یافته است . وچه برخوردهای شداد وغلاظ ، برای چندمین بار، بر سر جامعه ما سایه انداخته است . اما برای چندمین بار نیز می توان از همین اکنون عاقبت شکست خورده و پر از آسیب این هیاهوی هیچ در هیچ را به چشم دید . چرا که شهر قم ، و آسیب های دلخراش و مفسده های اجتماعی آن ، دقیقاً محصول همین نگرش خام و دستوری وبی خردانه است . اگر بپذیریم که اجبار در خط کشی های خشک اجتماعی ، ضروری و با فایده است ، این را نیز می پذیریم که اجبار در مواضع فهم و فکر وباور مردم ، جز خسارت و خرابی وگریز ونفرت مردم نتیجه ندارد . شرمنده ام که بگویم راز تنهایی ما ، وکم شدن مخاطبان داخلی و جهانی ما ، در همین اسلام اجباری واختراعی ما است .اسلامی که اغلب در این سی سال عمر خود ، از کنار حق های آشکار عبور کرده است و بر گزینش نا حق های آشکار اصرار ورزیده است .
هم سلولی من
در زندان وزارت اطلاعات ، و در زندان عمومی ، داستان هایی از اسلام اختراعی خودمان دیده ام که امید دارم در یک ملاقات حضوری ، همه را یک به یک برای شما باز گویم .اما از باب نمونه ، به یکی از مظاهر آن اشاره می کنم و از توقف بر این شرم بزرگ ، درمی گذرم :
من این روزها ، با جوان نوزده ساله ای هم نشین و هم بند هستم که مجموعه ای از خردمندی ها ودرستی ها با اوست . این جوان با همین سن و سال اندک خود ، دو فرمول بدیع ریاضی را که ازدسترس همۀ دانشمندان وریاضی دانان جهان دور بوده است ، کشف کرده و به اسم خود به ثبت رسانده است . این جوان ، با همین سن وسال اندک خود ، چهار اختراع غرور آفرین دارد .المپیادی است . برندۀ جشنوارۀ خوارزمی است . به زبان های انگلیسی وایتالیایی مسلط است . این جوان اما به اتهام متداول توهین به رییس جمهور و تبلیغ علیه نظام ، پنج ماه و نیم است که در زندان است . اتهامی که مردمان جهان، به میزان ارتفاع آن غش غش می خندند . این جوان ، شصت روز در زندان انفرادی بوده وتوسط بازجو های تند وبی ادب خود کتک خورده وتهدید شده است . این جوان ، همان است که آقای جلال الدین فارسی ، پدرش را به ضرب گلولۀ تفنگ شکاری خود کشته است . این جوان ، اکنون ، هفده سال است که چشم به راه تراوش حق وعدالت ، از اسلام اختراعی ما است . اسلامی که آقای جلال الدین فارسی قاتل را به پرداخت یک ريال از پول خون پدر او ملزم نکرده است . اسلامی که آقای جلال الدین فارسی قاتل را آزاد گذارده ، وخود او را که به ابراز نشاط سیاسی اش مشغول بوده ، به زندان و انفرادی و تحمل ناسزا وضرب وشتم در انداخته است .
لطفا رصد فرمایید
من معتقدم راز شکست اسلام اختراعی ما ، در همین خصلت های گزینش گری وخاصه پروری ونخبه گریزی و فریب کاری وعوام پروری است . واختلاط غلیظ حق وباطل در او . کارایی سرکوب سران فتنه ، در این بوده است که نگاه منتقدین ما را از امثال آقای جلال الدین فارسی که قاتل اما آزاد است ، به این جوان گستاخ اما بی گناه ، معطوف کند . حالا خود شما رد پای نمایندگان مجلس ، وقضاوت دستگاه قضایی ، و دولتمردان عدالت ور زمان را در تحلیل فرایند های این چنینی جامعه ، رصد فرمایید .
راستی شما در مقام فرماندهی کل قوا ، تا چه حد به رفتار سپاهیان و نظامیان خود ، در ورود به مواضع اقتصادی ، ودر قامت رانت خوارانی چون آقای صادق محصولی ، و در واردات میلیاردها کالای قاچاق از مبادی گمرکی واسکله های رسمی وغیر رسمی اشراف دارید ؟ والبته اجازه می دهید که در تقبیح رفتار ناشایست سپاهیان ونظامیان ، مسؤ لیت حضرتعالی را نیز در مقام فرماندهی یاد آور شویم ؟ و از شما به خاطر تغییر چهرۀ آن سپاه و آن بسیج و آن اسلام آرمانی گله کنیم ؟
اگر هوشمند باشیم
رهبر گرامی، کم کم به سال روز ظهور فتنه نزدیک می شویم . اگر کمی هوشمندی اختیار کنیم، باور خواهیم کرد که جماعتی، دور از چشم شما، به خلق حادثه می اندیشند. حادثه هایی که نیمه دوم خرداد را به زعم خود در بحرانی طراحی شده فرو ببرند . این بحران، که چه بسا خونین نیز باشد ، قرار است مجدداً انرژی تازه ای را علیه سران فتنه سامان دهد . طراحان این بحران ، با خلق حادثه های ریز ودرشت ، شما را در موضعی قرار خواهند داد تا همانی بگویید که آنان می خواهند . وهمان موضعی را اختیار کنید که آنان مشتاق اند.
مراقب فتنه های اطراف خود باشید
شما را به خدا ، رهبر گرامی ، مراقب فتنه ها باشید . فتنه هایی که بانیان آن ، فراتر از سران فتنه ، در اطراف شما آرایش یافته اند و ادعای دوستی غلیظ می کنند . فتنه را در تحرک قدرتی بکاوید که در سایه است . قدرتی که هرگز مطیع شما نیست وبرای خود قرار و مداری دارد . قدرتی که یک جا از حنجرۀ رییس جمهور نامتعادل ما بیرون می خزد ، ودر جای دیگر از امضای نمایندگان مجلس ما جاری می شود ، و برای گشودن موانع پیش رو ، به قاضیان مرعوب دستگاه قضا تحکم می کند . سران واقعی فتنه ، سران قدرت های در سایه اند . سرانی که میلیارد میلیارد پول بی زبان مردم را جابجا می کنند، وبه پروندۀ مفتوحۀ میلیاردها پول گمشده ، پوزخند می زنند. در این یک سال گذشته ، وبا غوغایی که از رسانه ها وتریبون های رسمی علیه سران فتنه در گرفت ، قدرت های در سایه ، بهترین فرصت را برای پیش برد مقاصد خود بلوکه کردند . قدرت های در سایه ، در این یک سال پر آشوب و پر هیاهو ، به قدر همه عمر خود به تحکیم مواضع خود پرداختند ، اما غافل از این که بخش وسیعی از مردم را از اطراف شما پراکندند . قدرت های در سایه ، به مردم احتیاج ندارند ، اما کدام رهبر است که بدون مردم ، همچنان رهبر باشد و رهبری کند ؟!
فراتر از طنز
از باب طنز ، بگویم که چندی پیش آقای جلال الدین فارسی ، به سران فتنه تاخت تا او نیز حتی از این کارناوال هتاکی جا نمانده باشد . فراتر از طنز ، شما را به تماشای امضای خودتان ، پای برگه خرید سهام مخابرات توسط سپاه فرا می خوانم . بله ، قدرت های در سایه ، با شما این می کنند ! وبدون این که شما بخواهید وشما راضی باشید و شما خبر داشته باشید ، امضای رضایت شما را پای عملکرد خود می نشانند . شما را به خدا مراقب فتنه های واقعی باشید .
با احترام و ادب : فرزند شما ، محمد نوری زاد زندان اوین ، نهم خرداد هزار وسیصد وهشتاد ونه
لازم به ذکر است محمد نوری زاد، بدلیل نگاشتن نامه های سرگشاده و انتقادی به رهبر جمهوری اسلامی و مقامات بلندپایه کشور، از آذر ماه گذشته تا کنون در زندان به سر می برد.
جرس
http://www.rahesabz.net/story/16645/
تظاهرات سکوت ما، رأس ساعت 6 بعدازظهر با حرکت از ابتدای چهارباغ عباسی (انقلاب)، به سمت دروازه دولت شروع میشود. در حین سکوت، صرفاً دستها به نشانه وی بالا برده میشوند. پس از مدتی حرکت و شکل گیری جمعیت، تنها در صورت مناسب بودن شرایط، شعار الله اکبر داده شده و سپس با شعار یا حسین میر حسین تظاهرات ادامه پیدا میکند و در غیر اینصورت تظاهرات سکوت ادامه میابد اما در هر صورت از دادن شعارهای رادیکال پرهیز کنید.
با توجه به تجربه چند تظاهرات قبلی که اکثریت جمعیت، رأس ساعت مشخص شده در محل حاضر شدند این بار تصمیم گرفتیم در انتظار افزایش جمعیت نمانیم و رأس ساعت 6 بعدازظهر تظاهرات را آغاز کنیم زیرا این انتظار، فرصت را برای مأمورین انتظامی و بسیج جهت متفرق کردن جمعیت فراهم میکند. بنابراین بهتر است به شکلی برنامه ریزی کنید که دقایقی قبل از ساعت 6 در اطراف میدان انقلاب حاضر بوده و رأس ساعت 6 به ابتدای چهارباغ عباسی بیایید تا با شکل گیری سریع تجمع، حرکت آرام جمعیت آغاز شود.
در صورتی که به هر دلیل، امکان تظاهرات متمرکز فراهم نشود، گزینه بعدی، تظاهرات به شکل پراکنده به خصوص در محدوده چهارباغ عباسی خواهد بود.
دوستانی هم که نمیتوانند در تظاهرات شرکت کنند میتوانند با ماشین رأس ساعت 6 بعدازظهر به محدوده انقلاب آمده و با بوق زدن و رانندگی آرام به ایجاد ترافیک کمک کرده، تلاش مأمورین برای خلوت کردن محدوده انقلاب، چهارباغ و خیابانهای اطراف را با برگشتن به این سمت و تردد دائم در این مسیر خنثی کنند.
برای چاپ و تکثیر اطلاعیه از نسخه پی دی اف یا عکس استفاده کنید.
این مطلب با توجه به نظرات شما طی روزهای آتی تکمیل میشود.
با تشکر از وبلاگ Greenesf.wordpress.com برای انجام نظرسنجی محل برگزاری تظاهرات
مسیح علی نژاد
در این میان مراجعی همچون آیت االه منتظری، صانعی، بیات زنجانی و دستغیب از جمله کسانی بودند که به کرات نسبت به ظلمی که به مردم پس از انتخابات وارد شده بود، موضع گیری کردند و آیت الله خامنه ای در کسوت رهبری نظام همچنان با سکوت مراجعی که سخنان او و احمدی نژاد را آشکارا مورد تایید قرار دهند، مواجه بود.
در عین حال مردم و طرفداران علمایی که از مردم آسیب دیده در انتخابات حمایت کرده و احمدی نژاد را رییس جمهور شرعی و قانونی کشور نمی دانستند، توقع داشتند تا سکوت علمای دیگر را نیز به نفع مردم بشکنند و آنان را ترغیب به موضع گیری صریح کنند.
بر این اساس همانگونه که طرفداران دولت مستقر، از علمای قم توقع شکستن سکوت سنگین و معنی دار خود را دارند و حتی خبرها حکایت می کند که در آستانه سالگرد انتخابات سال گذشته نیز رهبری جمهوری اسلامی برای شکستن این سکوت شبانه با علمای قم دیدار کرده است، برخی از منتقدان دولت فعلی نیز همین توقع را از علما و مراجع داشته و حتی توصیه می کنند که در شرایط فعلی که امکان نقد و اظهار نظر در مورد ظلمی که به مردم می رود وجود ندارد، گزینه هجرت را نیز نمی توان نادیده گرفت.
سالی که گذشت یکی از حساس ترین مقاطع است که به سرفصل های جدیدی در تاریخ و مفهوم و ماهیت "مرجعیت شیعی" و مسئله "توقعات و انتظارات از مرجعیت" تبدیل شده است. آیت الله اسدالله بیات زنجانی، از جمله مراجعی است که در خصوص حوادث انتخاباتی ساکت ننشسته است و حتی در پاسخ به استمداد مهدی کروبی و میرحسین موسوی در روزهای نخست بحران انتخاباتی طی نامه ای تصریح کرد که اگر قطره ای از خون معترضان بر زمین ریخته شود، مسئولیت آن برعهده کسانی است که با نادیده گرفتن آرای اکثریت، چنین التهاباتی را موجب شده اند.
آیت االله بیات زنجانی همچنان نسبت به وضعیت فعلی کشور اعتراض دارد و اما در مواجهه با پرسشی در زمینه هجرت علماء در شرایطی فعلی کشور، می گوید: بنده تنها نگذاشتن این ملت در برابر انحرافات، ستمها و اجحافها را تکلیف شرعی میدانم، اینجا جای هجرت نیست بلکه جای مقاومت و ایستادگی علما در کنار مردمی است که مظاهر مقاومت اند.
متن گفتگوی انجام شده که از طریق مکاتبه اینترنتی صورت گرفته است، در پی می آید:
به عنوان اولین سوال، صریح و بی مقدمه می پرسیم حکم شرعی و قانونی دولتی که با وجود رخدادهای پس از انتخابات، به سراغ خانواده هیچ یک از کشته شدگان هم برای دلجویی نرفته است، چیست؟
در اندیشه سیاسی اسلام شیعی، مدل حکومتی که هم مقبول باشد و هم مشروع، حکومت ده ساله رسول اکرم(ص) در مدینه و حکومت پنج ساله امیرالمومنین(ع) در کوفه است. با مشاهده دقیق سیره عملی حکومت هر دو معصوم، این موضوع به سادگی مشهود است که هر دوی آن بزرگان، خود را در برابر اسرا، آسیب دیدگان و یتیمان به جای مانده از جنگ ها، مسوول دانسته و جالب اینکه در موارد متعدد، خانواده آسیب دیدگان بواسطه حضور امام یا پیامبر (صلوات اله علیهم)، احساس نبود سرپرست نمیکردهاند. با کمال تاسف همان طور که در بسیاری از مواضع و بیانیه ها نیز بدان اشاره شده است، فاصله گرفتن از حکومت علوی و در عین حال توجیه اعمال بنام و سیره آن بزرگان در اعمال بسیاری از دولتمردان مشخص است. برای مثال می توان به بی ارزش شدن آبرو و اعتبار مومن در جامعه فعلی اشاره داشت در حالیکه طبق نص صریح روایات، آبروی مومن بالاتر از حرمت خانه کعبه است.
اینجانب صراحتاً عرض کرده ام و مجدداً بر آن تاکید می کنم که مطابق نظر غالب فقهای بزرگ شیعه، کسانی که مستقیماً دستشان در خون مردم بی گناه و فرزندان مظلوم آنان، آلوده است محکوم به قصاصند مگر اینکه مورد عفو اولیای دم قرار گرفته و یا با آنان مصالحه کنند؛ حکم افراد دیگر نیز که در این مسائل و رخدادها دخیلند را نیز فقه شیعه مشخص کرده است.
به عنوان یکی از مراجعی که نسل جوان همراهی شما با خانواده های آسیب دیده و درد کشیده که توسط بخش هایی ازحاکمیت جمهوری اسلامی همه زندگی شان مورد بی مهری قرار گرفته را دیده است، بفرمایید وقتی چنین فاجعه ای را برای اعضای یک خانواده به نام دین به وجود می آورند، وظیفه پاسداران دین و مراجع و علما که در تمام این سالها عمر خویش را صرف تبلیع دین برای ملت کرده اند چیست؟ چرا علما سکوت کرده اند؟
وظیفه علما، کمااینکه بارها به آن اشاره شده است، امر به معروف و نهی از منکر است و با کمال خوشبختی کلا مرجعیت و حوزه ها، در این امر پیش قدم بوده است و این طبیعی است که انتظار از افراد مختلف، در سطوح مختلف است. به عنوان مثال مرجعی نهی از منکر را در اعلام علنی مواضع خود می داند که مطابق تشخیص اوست و صحیح است و مرجعی دیگر این نهی از منکر را در عدم تایید یک جریان می داند و گاهی هر دو این مواضع، یک خاصیت دارد. بنابراین نمی توان گفت که مراجع بی تفاوتند بلکه بهتر است از این عبارت استفاده شود که موضع گیری های مختلفی داشته و دارند که آن هم در جای خود مبارک و میمون است.
آیا حضرتعالی معتقدید باید نگران نقش روزافزون نیروهای نظامی و انتظامی در امور کشور بود؟ا گر جای نگرانی دارد چرا بخش زیاد روحانیون سکوت کرده اند؟
در مورد نظامیان نیز، در همه جای دنیا اعم از ایران، نیروهای نظامی و انتظامی نباید وارد کارهای سیاسی و حزبی شوند چراکه ورود به این اعمال، بواسطه مسلح بودن این نهادها، آلودگی های غیر قابل جبران دارد. جالب این است که یکی از صریح ترین عبارات حضرت امام، پیرامون همین موضوع و عدم دخالت نیروهای نظامی و انتظامی در امور سیاسی است و حتی ایشان عبارت "سم مهلک" را نیز در این مورد بکار برده و همیشه روی آن تاکید داشتند ولی با کمال تاسف امروز با تاکید بر همان فرمایشات، به عکس آنها عمل می کنند. یقیناً روحانیت انقلابی و خدوم، پیرامون این موضوع همانند حضرت امام(ره)می اندیشد و با ورد این نیروها در کارهای سیاسی و حزبی به شدت مخالف است و بحمدالله این مخالفت را نیز در فرازهای مختلف و از باب نهی از منکر بیان داشته است.
این روزها در ایران که یک کشور اسلامی است این اتفاقات دارد رخ می دهد، با توجه به اینکه در قرآن هم بحث هجرت مومنان در شرایطی که برای ریشه کن کردن ظلم نتوانند کاری بکنند، توصیه شده است، عقیده شما در مورد این پرسش مشخص و طرح دیدگاه هجرت علما در شرایط فعلی ایران چیست؟
هجرت به این علت که یک مساله اسلامی، قرآنی و نبوی است، طبعاً با همان ملاکی که قرآن و سنت نبوی تبیین کرده است، قابل تحلیل بوده و عملی است. هجرت عبارت است از ترک یک محل که مناسب برای اظهار عقیده، ابراز وجود و بیان نباشد و رفتن به جائی است که نسبت به وضعیت مبدا هجرت، تفاوت دارد. قهراً یکی از شرایط تحقق چنین مفهومی (عنوان هجرت) نبود یار، همراه و زمینه های مناسب برای اظهار آراء و نظرات است. نمونه این قضیه در داستان هجرت رسول خدا(ص) و یا هجرت جمعی از مسلمانان از مکه به حبشه است بنابراین میان مهاجرت و تبعید، تفاوت زیادی وجود دارد.
با این مقدمه و در حالیکه مردم ایران در طول سی سال پس از انقلاب و بالاخص در اتفاقات پس از انتخابات، ثابت کرده اند که بیدار و استوار در مقابل جریانات منحرف ایستاده و مراجع و علمای شجاع را تنها نگذاشته اند، اینجا جای هجرت نیست بلکه جای مقاومت و ایستادگی علما در کنار مردمی است که مظاهر مقاومت اند و در موقعیت کنونی باید النّصیحة لائمة المسلمین را به عنوان یک اصل جدی گرفت. بنده تنها نگذاشتن این ملت در برابر انحرافات، ستمها و اجحافها را تکلیف شرعی میدانم.
در يک نگاه صادقانه و همانگونه که آقایان کروبی و موسوی و بسیاری دیگری از دلسوزان کشور بی پرده اذعان کرده اند، به نظر مي رسد که «انقلاب اسلامي» نيز همانند بسياري از انقلاب های معاصر در تحقق شعارهاي اوليه آنگونه که باید موفق نبوده است ، به نظر حضرت عالي، اشکال اساسي در کجا است ؟
کراراً اعلام شده است که تمام اشکالات به نوع نگاه برخی از بدنه حاکمیت، نسبت به شکل حاکمیت و نوع رابطه آن با مردم باز می گردد و این موضوع ریشه در تاریخ حکومت ها دارد. بحث فقط در انقلاب اسلامی ما نیست بلکه در هر انقلابی، اگر قشری روی کار بیاید که خود را ولی نعمت مردم دانسته و باعث سلب آزادی های مشروع آنان شود، همین اتفاقی خواهد افتاد که ما شاهد آن در کشورمان هستیم. این را صراحتاً عرض کرده ام و می کنم که اشکال اساسی در وضعیت کنونی، برداشت های شخصی و من عندی از اصولی است که در دوران حیات امام(ره) به شکلی تبیین و تدوین می شد و الآن به صورتی دیگر در حال طرح است و آن هم ریشه در نوع نگاه بخشی از حاکمیت کنونی نسبت به انسان و حقوق او دارد که در مباحث معرفت شناسی، قابل بحث است. بطور مثال وقتی جریانی خود را، برای محروم کردن مردم از حق طبیعی کاندیدا شدن محق دانسته و خود را در جایگاهی ببیند که حق مردم را امتیازی اعطائی از سوی خود به آنان فرض کند، به همین مشکلات دچار خواهیم شد. مشکل در فراموش کردن نگاه امامت در اداره جامعه و در مقابل آن، بر جای نشستن نگاه خلافت است. من معتقدم آن چیزی که عامل این گرفتاری هاست، حاکم شدن فکری است که با تفکر امامت، هیچ قرابتی نداشته و بیشتر به تفکرات افرادی مانند ماوردی شباهت دارد.
شما بارها با صراحت انتقاداتی را طرح فرموده اید؛ دلسوزان دیگری نیز تذکراتی داده اند اما زمان می گذرد و هیچ تغییری در وضعیت زندگی مردم کشور که نشان از اصلاح رفتار کسانی که مورد نقد بوده اند، داشته باشد دیده نمیشود. برای همین سوال می کنم به اعتقاد شما مسوول وضعیت فعلی در کشور کیست ؟ آیا شما مسوولیت را فقط متوجه یک فرد می دانید؟
نمی توان مسئولیت وضعیت حاکم بر جامعه را متوجه یک فرد دانست، بلکه به اعتقاد من، مشکل به جریانی باز می گردد که همزمان با آغاز نهضت مقدس اسلامی به رهبری حضرت امام(ره)، تولید شده و البته در دوران حیات با تدبیر ایشان، تا حدود زیادی افول کرده بود ولی متاسفانه پس از ایشان بازتولید شده و با ورود به عرصه های مختلف، فکر خود را به اجرا گذاشته است. در یک تعریف ساده می توان اشاره داشت که ریشه این تفکر، در ضعیف و ناموفق جلوه دادن حکومت دینی در اداره جامعه است.
از طرف دیگر می توان به این موضوع نیز اشاره داشت: قسمت اعظم مشکلات با این نگاه بوجود می آید که بخشی از حکومت خود را حق مطلق پنداشته و عامه مردم را باطل و این نگاه، زمانی به منصه ظهور می رسد که به علت ناتوانی در اجرا و عدم اقناع جامعه، مورد نقد و سئوال قرار گرفته و در برابر اعتراضات، با خشونت رفتار می کند و علت این رفتار، برداشت های من عندی از اصول اسلامی و حق مطلق پنداشتن خود است. باید بر این نکته تاکید کرد که این جریان برای رسیدن به هدف خود که همانا ناموفق جلوه دادن دین برای اداره جامعه است، تمسک به قدرت و در واقع در رأس قدرت بودن را نیز واجب شرعی برای خود می داند و نتیجتاً با هر مخالفی - حتی اگر بسیار سطحی و جزئی باشد- ، با عناوین شرعی برخورد کرده و حتی دست به حذف آن می زند.
بنابراین بنده معتقدم این حرکت، مربوط به یک فرد نیست بلکه مربوط به یک جریان فکری است و همانطوریکه توضیح داده شد، این جریان در دوران امام(ره) خاموش شده بود ولی بعدها بازتولید شد و البته انتقام خود را نیز از امام(ره)، یاران و فرزندان معنوی او گرفته و در پی این است که از تعداد معدود و اندکی که مانده اند نیز بگیرد کمااینکه حتی به بیت حضرت امام نیز ترحم نمی کند. با این وجود با یاری خدا و هوشیاری مردم، یقین دارم که به هدف خود نخواهد رسید.
دولت ایران می خواهد از طریق کمک های مالی و اقتصادی به کشورهای دیگر برای خود طرفدارانی جمع کند و در شرایطی که ایران از بحران اقتصادی رنج می برد، دولتمردان ایرانی، پول و در آمد نفتی را صرف تشکیل حلقه یاران و هواداران خود در برخی از کشورهای دیگر می کنند، نگاه شما به چنین رفتاری چیست و آیا چنین کمک هایی می تواند برای جامعه مسلمان موثر باشد ؟ در جایگاه یک فقیه بفرمائید آیا فقه شیعه، چنین امری را می پذیرد که با وجود فشارهای فراوان اقتصادی بر دوش مردم ایران، اینگونه سرمایه های کشور، صرف مسائلی به غیر از خود مردم کشور شود؟
توجه داشته باشید که هر قطعه از خاک امت اسلامی، مانند خاک ایران است و ما مردم مظلوم و رنجدیده در بلاد اسلامی را همچون مردم ایران دانسته و کمک به آنان را نیز واجب شرعی می دانیم، ولی اگر کسی کمی با الفبای مفاهیم فقه اسلامی آشنا باشد، می داند که در باب زکات مال، زکات فطره و خمس، فقها بطورصریح فتوا داده اند اگر کسی در محل زندگی خود، فرد مستحقی داشته باشد و خمس مال و یا زکات مال و .. را به جای دیگری منتقل کند، مالش را تلف کرده و ضامن است مگر آنکه به مجتهد جامع الشرایط و یا نماینده تام الاختیار وی تحویل داده باشد و یا با اجازه او از جائی به جای دیگر منتقل کند. این مطلب نگاه فقهی فقیهان را نشان می دهد که اگر در نزدیکان انسان، فردی واجد شرایط باشد، انسان نمی تواند این مال را از آنجا به جای دیگر منتقل و مصرف کند. این مساله در انفال و اموال دولتی متعلق به حکومت نیز جاری است بدین شکل که هر دخل و خرجی که توسط حکومت انجام می گیرد، باید به اطلاع نمایندگان مردم برسد و مورد تصویب آنان قرار گیرد و اگر اینچنین نشود، متصرفان در این اموال، در ردیف مختلسان در اموال عمومی و متجاوزان در حریم اموال و املاک مردم ایران خواهند بود علاوه بر اینکه این عمل، موجب ضمان است و چون از روی عمد و اختیار انجام شده، باعث سلب صلاحیت و عدالت آمران، عاملان و دخالت کنندگان خواهد شد.
فریاد رسی و یاری رساندن به تمامی مسلمانان عالم، از وظایف دینی، اخلاقی و انسانی تک تک ماست ولی همانطوری که خمس، بعد از موونه است یعنی مادامیکه مخارج خانواده تأمین نشده، خمس واجب نیست و همینطور در مورد زکات نیز آن را پس از کسر مخارج محاسبه میکنند در مورد اموال عمومی و انفال نیز اولویت با رفع نیازهای مردم ایران است و درآمد حاصل از آنها باید در درجه اول مربوط به همین خانوادههای ایرانی باشد و اگر بنا باشد دخل و تصرفی در آن صورت پذیرد، باید مطابق نص صریح قانون اساسی با اجازه نمایندگان آنان باشد.
خیلی از دستگیر شدگان تحت عنوان تهدید برای امنیت ملی کشور در زندان هستند ، برخی با وثیقه آزاد هستند، تعدادی طی روزهای اخیر اعدام شده اند. مردم می پرسند این چگونه امنيت ملي است که گاهی جوانان بيست ساله و سخنرانيهاي روشنفکران و حتی پست های وبلاگی نویسندگان چند وبلاگ معمولی، آن را به خطر مي اندازد؟ چرا امنيت ملي در ايران اين گونه تعريف مي شود؟
با کمال تاسف وقتی مبنای یک حکم قضائی بر اعترافات متهم استوار باشد، آن هم اعترافاتی که بدون در نظر گرفتن ملاکات شرعی و قانونی اخذ شده است، دیگر نمی توان برای آن به لحاظ شرعی اعتبار قائل شد. شرع مقدس اسلام و فقه شیعه، با تکیه بر روایات متعدد نقل شده از اهل بیت، اعترافات در داخل زندان و تحت فشار را عاری از وجاهت شرعی و قانونی می داند. شاهد آن روایت صحیحه ای از مولی الموحدین امیرالمومنین(ع) است که در جلد بیست و هشتم وسائل الشیعه صفحه 261 آمده است که اگر شخصی تهدید به زدن، بازداشت و تحقیر شود و در این حالت اعتراف کند، این اعتراف اثری ندارد و قابل تکیه نیست. در پاسخ به سئوال دیگرتان نیز اشاره شد که وقتی مبنای تفکر در اداره جامعه، با نگاه امامت فاصله بگیرد، آن زمان علم و شهود قاضی مبنای صدور حکم می شود و نتیجتاً افکار عمومی حتی حکم اعدام برای فردی که حکم محارب برای وی اثبات شده باشد را نیز بر نمی تابد چراکه ملاکات وارده در روایات اهل بیت(ع) که زمینه ساز اعتبار قضاوت است نادیده گرفته شده است.
بنابراین امنیت ملی یا تعابیری مشابه آن، همانی است که قانون تعریف کرده و با تفاسیر من درآوردی و شخصی نمی توان آنها را تغییر داد و باید به اصل آن پایبند بود.
شما در پاسخ به برخی سئوالات شرعی، به برخي دستگيريهاي ناموجه اشاره کرده ايد. فعالان اجتماعي، حقوق زنان، کارگري و دانشجويي در زندان به سر مي برند. آیا اسلام، چنین بازداشت ها و احکامی را تایید می کند؟
پاسخ به این سئوال نیز در پاسخ قبلی نهفته است. شرع مقدس اسلام و روایات شیعی در دسترس است و نمی توان گفت که شرع مقدس با چنین احکامی موافق است چراکه بسیاری از این احکام، در تقابل کامل با فقه شیعی است.
با تشکر از شما
--
***************************
این ایمیل را برای دوستان خود نیز ارسال کنید. رسانه شمایید
جهت عضو شدن در گروه ايران ما. كافي است كه به آدرس زير يك ايميل ارسال کنید. لازم نيست كه هيچ چيزي در ايميل بنويسيد. سپس یک ایمیل از جانب گروه دریافت خواهید کرد و باید روی لینک داده شده در ایمیل کلیک کرده و درخواست خود را تایید نمایید.
OUR_IRAN+subscribe@googlegroups.com
چنانچه مایل به دریافت این ایمیلها نیستید برای لغو عضویت خود به آدرس زیر یک ایمیل ارسال کنید و لازم نیست که در ایمیل چیزی بنویسید:
OUR_IRAN-unsubscribe@googlegroups.com
---------------------------------------------------------------------------------------------------
You received this message because you are subscribed to the Google Groups "OurIran" group.
To post to this group, send email to OUR_IRAN@googlegroups.com
To unsubscribe from this group, send email to OUR_IRAN-unsubscribe@googlegroups.com
To subscribe to this group, send and email to OUR_IRAN+subscribe@googlegroups.com
For more options, visit this group at http://groups.google.com/group/OUR_IRAN?hl=fa

هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر