۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۷, دوشنبه

باز هم شعر

با سلام خدمت كليه عزيزان و دوستان گرام
 
اميدوارم لذت ببريد از اين شعر
از سروده هاي دوست خوبم آقاي حسن دلبري هست.
شاد و پيروز باشد .
 

بر اساس اعتقاد بعضي از فلاسفه و عرفا،
انسان قبل ازافرينش وجودي يک بار در عالم ارواح افريده شده است.
به عنوان مثال نظريه ي "مثل افلاطوني "يکي از ا نهاست.
و در تمام مکتب ها و نحله ها يک کس را اولين افريده ي خدا ميدانند.
در اسلام"ادم"در شاهنامه که گرايش بيشتري به زر دشت دارد " کيومرث" و...
شاعرا ن زيادي شب اول خلقت را دست مايه ي شعر هاي خويش نموده اند.
مثلا حافظ که مي گويد:
"
دوش ديدم که ملائک در ميخانه زدند ........................"
که "دوش"همان شب اول خلقت است.
در  شعر ني نامه از اقاي حسن دلبري نيز شب اول خلقت
مورد توجه قرار گرفته است.

 
مثنوي را با هم ميخوانيم:



شبي پيش از ورود ما به اين دشت
زمين اهسته گرد خويش مي گشت


غذاي قدسيان نور و شکر بود
خيال اسمان اسوده تر بود


نه ديوي تا ببيند مردمي را
نه دستي تا بچيند گندمي را


نه بادي تا بلرزد برگ بيدي
نه مرگي تا به خاک افتد اميدي


زمين از گيرو دار ادم ازاد
خدا ناگه به فکر خلقت افتاد


گلي برداشت چرخ از هم برامد
در او يک دم دميد ادم در امد


سپس ادم، دميدن را که اموخت
ني اي بر داشت يک دم زد جهان سوخت

*

ببين پس بي جهت هي مي شوي مست
تمام خلقتت يک بيت و نيم است


همين سر مستيت اتش در انداخت
بساط قلعه ي ما را بر انداخت


چه شب هايي که با تنگ خيالي
لب جو مي نشستم با اهالي


من و صبح و نمازو باغ وبلبل
سکوت و ظهر و جوي و سايه و گل


غرو ب و گله و چوپان و هي هي
شب و مادر بزرگ و قصه ي ني


زماني سفره ها جاي صفا بود
که يک جو نان گندم کيميا بود


به فقر ادمي ايمان نداريم
به مولانا قسم عرفان نداريم


دل شاعر معابان شعله ور نيست
وگرنه حافظ از غير بشر نيست


کسي کاينجا نداند خفتگي چيست
سرو سامان کدام اشفتگي چيست


فقط مزد قلم مي خواهد و هيچ
و ناني بيش و کم مي خواهد و هيچ


بهشتش را به گندم مي فروشد
زبانش را به مردم مي فروشد


مباد اي رازها واتان کنم من
بنگذاريد افشاتان کنم من


بگويم فتنه هاي پيرتان را
بريزم رو تمام زيرتان را


در اينجا گوش نا محرم بسي هست
از اناني که مي داني کسي هست


اگر پاي قلم در گل نمي بود
سخن گفتن چنين مشکل نمي بود


ولي افسوس پايي خسته دارم
دلي خون و زباني بسته دارم


کسي چون من که از خود رسته باشد
همان بهتر که راهش بسته باشد

 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر