۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۶, پنجشنبه

Our Iran مهدی کروبی: قوه قضاييه استقلال ندارد! دوره بسيار دشواری است


 
 
 
 
 
 
مهدی کروبی: قوه قضاييه استقلال ندارد! دوره بسيار دشواری است، اما مطمئن باشيد برای آن‌ها سخت‌تر است، سحام‌نيوز
 
از منظر مردم و قانون اساسی اين جوانان مجرم نيستند و اعتقاد ما به اين است که حتی در بدترين شرايط ها نيز اگر فردی يا جوانی دچار اشتباه يا خطايی هم می شد با نگاهی معطوف به رافت اسلامی و شان نظام جمهوری اسلامی می توان با دادن تذکر، موضوع را خاتمه داد مگر آنکه افراد معاند بوده و مبارزه مسلحانه در پيش گرفته باشند که در اين حساب آنها جداست. بنابراين و با در نظر گيری اين ديدگاه، برخوردهای سنگين قوه قضائيه با مردم نشان دهنده وجود فشار سياسی و از دست رفتن استقلال تصميم گيری قوه قضاييه در مسائل اخير است
 

حجت الاسلام والمسلمين مهدی کروبی با حضور در منزل ميلاد اسدی با خانواده وی ديدار کرده و ضمن ابراز همدردی با خانواده، وضعيت جسمی و روحی ميلاد اسدی را جويا شدند. در اين ديدار ابتدا خانواده ميلاد اسدی ضمن خوش آمد گويی، گزارشی از وضعيت پرونده و روند رسيدگی به آنرا ارائه دادند. آقای اسدی وضعيت روحی فرزندش را بسيار عالی توصيف کرده و افزود: ميلاد در هر ديدار جويای احوالات شخص شما بوده و سلام بسيار می رساند. حجت الاسلام والمسلمين مهدی کروبی با حضور در منزل ميلاد اسدی با خانواده وی ديدار کرد. در اين ديدار مهدی کروبی ضمن همدردی با خانواده ايشان، وضعيت جسمی و روحی ميلاد اسدی را جويا شدند. در اين ديدار ابتدا خانواده ميلاد اسدی ضمن خوش آمد گويی، گزارشی از وضعيت پرونده و روند رسيدگی به آنرا ارائه دادند. آقای اسدی وضعيت روحی فرزندش را بسيار عالی توصيف کرده و گفتند ميلاد در هر ديدار جويای احوالات شخص شما بوده و سلام بسيار می رساند. والدين وی ضمن گله مندی از تداوم بازداشت فرزندشان ابراز نمودند که اين سومين بار است که دادگاه ميلاد برگزار نمی شود و ما نيز به دليل عدم دسترسی به قاضی پروند متاسفانه نمی توانيم کاری انجام بدهيم و بايد شاهد زندانی بودن فرزند خود باشيم که بسيار دردناک است. نمی دانيم به کجا و پيش چه کسی مراجعه کنيم! حتی اجازه ديدن قاضی را به ما نمی دهند! آيا اين انصاف است؟! آيا اين رويه صحيح است؟! مادر ميلاد اسدی نيز ضمن اشاره به اين موضوع که ميلاد سال آخر دانشگاه می باشد گفت: جناب آقای کروبی با آنکه ما حتی بدنبال آزادی با وثيقه فرزندمان هستيم ولی متاسفانه دادگاه وی به تاخير می افتد و ما به هيچ کسی نيز دسترسی نداريم تا دردمان را مطرح کنيم!

برخوردهای سنگين قوه قضائيه با مردم نشان دهنده وجود فشار سياسی و از دست رفتن استقلال تصميم گيری قوه قضاييه در مسائل اخير است.

در ادامه، مهدی کروبی ضمن ابراز تاسف از وضعيت پيش آمده برای مردم علی الخصوص دانشجويان و جوانان به شدت از رويه ی قوه قضائيه انتقاد کرد. وی در اينباره افزود: متاسفانه تداوم اين رويه و برخورد سنگين با مردم بيانگر عدم استقلال قوه قضائيه در اين قضاياست! از منظر مردم و قانون اساسی اين جوانان مجرم نيستند و اعتقاد ما به اين است که حتی در بدترين شرايط ها نيز اگر فردی يا جوانی دچار اشتباه يا خطايی هم می شد با نگاهی معطوف به رافت اسلامی و شان نظام جمهوری اسلامی می توان با دادن تذکر، موضوع را خاتمه داد مگر آنکه افراد معاند بوده و مبارزه مسلحانه در پيش گرفته باشند که در اين حساب آنها جداست. بنابراين و با در نظر گيری اين ديدگاه، برخوردهای سنگين قوه قضائيه با مردم نشان دهنده وجود فشار سياسی و از دست رفتن استقلال تصميم گيری قوه قضاييه در مسائل اخير است.

دبيرکل حزب اعتماد ملی در ادامه افزود: دوره بسيار سخت و دشواری است. اما بدانيد و مطمئن باشيد برای آنها سخت تر و دشوارتر است. کار را به جايی رسانده اند که بجای مديريت کلان يک کشور و رساندن آن به پيشرفت و آبادانی و سرافرازی، فقط به فکر کنترل و تشديد فشار و تهديد مردم هستند و اين موجب تاسف و تاثر است.

آيا اگر نقد و نقادی در کشور که لازمه ی پالايش يک نظام سياسی است، وجود نداشته باشد می توان کشور را مديريت کرد و به آينده آن خوش بين بود؟!!

رئيس مجلس اصلاحات کشور(دوره ششم) در ادامه گفت: ما می گوئيم کشتی بزرگ ايران ظرفيت پذيرش همه ی ايرانيان را داراست و در اين کشتی بزرگ حتی مخالفين ما نيز حق انتقاد و حيات سياسی، اجتماعی، اقتصادی و … را دارند اما متاسفانه افراطيون که سکان اجرايی کشور را به دست گرفته اند می گويند قايقی ساخته ايم ، بايد سوار شويد!!! اين چگونه ديدگاهی است؟! آيا اگر نقد و نقادی در کشور که لازمه ی پالايش يک نظام سياسی است، وجود نداشته باشد می توان کشور را مديريت کرد و به آينده آن خوش بين بود؟!!

مهدی کروبی در پايان گفت: اميدوارم به لطف الهی و نيز حضور عقلا و دلسوزان در صحنه، هر چه زودتر مشکلات پيش روی کشور حل گرديده و همه ی ما شاهد آزادی عزيزانمان از زندانها نيز باشيم.

گفتنی است ميلاد اسدی عضو شورای مرکزی دفتر تحکيم وحدت بوده و از سيزدهم آبانماه هشتاد و هشت بازداشت گرديده است. اعضای دفتر تحکيم وحدت در دهمين دوره انتخابات رياست جمهوری اسلامی ايران از کانديداتوری مهدی کروبی حمايت کرده بودند.

گویا نیوز
=============
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
افشای جزئیات بازداشتگاه سروش ۱۱۱ در گفتگو با مهدی خزعلی

 

مسیح علی نژاد

 
جرس:در پی انتشار نامه سرگشاده مهدی خزعلی به رییس قوه قضائیه درباره به‌ کارگیری مجدد بازداشتگاه کهریزک، مهدی خزعلی درمورد جزئیات احیای این بازداستگاه می گوید" بازگشایی مجدد کهریزک تحت پوشش یک نام دیگر، به نوعی اعلام خطر محسوب می شود که مسئولان پیش از بروز بحرانی مشابه رسوایی کهریزک باید در صدد پیگیری بر آیند .او می گوید"باید خود آقای مرتضوی نیز در کنار سایر متهمان بازخواست و مورد مواخذه قرار گیرد اما متاسفانه دستگاه قضایی ما یک دستگاه مستقل نیست و بررسی پرونده کسی که پیش از این در جایگاه دادستانی بوده است نیز چندان آسان نیست. قضات تحت فشارهای زیادی هستند تا آنجا که اگر بگویم دادگاه متهمان کهریزک و صدور احکام برای آنها هم فرمایشی است شاید چندان بیراه نگفته باشم"،متن کامل این مصاحبه که در سایت وی نیز آمده، در پی می آید:

ـ آقای دکتر شما گفته اید منابع موثق، خبر آغاز به کار دوباره بازداشتگاه کهریزک را در اختیارتان قرار داده اند ممکن است بفرمایید این منابع موثق مشخصا چه کسانی بوده اند؟

 

ـ طی دیداری که با یکی از مقامات عالی رتبه دستگاه قضایی کشور داشته ام، ایشان به عنوان دردل نکاتی را در مورد وضعیت بازداشتگاه غیراستاندارد کهریزک مطرح کردند و در عین حال خبر دادند که علی رغم دستور مقام رهبری مبنی بر تعطیلی این بازداشتگاه غیراستاندارد، کسانی به شکل خودسر اقدام به بازگشایی مجدد این بازداشتگاه کرده اند این مقام عالی رتبه قضایی همچنین از تغییر نام بازداشتگاه کهریزک به سروش ۱۱۱ خبر داده و بسیار ابراز نگرانی کرد



ـ یعنی کسی که خبر را به شما داده است، در حال حاضر در دستگاه قضایی سمت دارد؟

 

 

ـ ایشان یکی از مسئولین مستقیم قوه قضاییه استان تهران است. البته این یک موضوع جدیدی نیست و در واقع اوایل فروردین، خبرهای جسته گریخته ای از آغاز به کار مجدد کهریزک به گوشمان رسید که با پیگیری های بعدی مشخص شد که این خبر متاسفانه واقعیت دارد.



ـ بر اساس خبر دریافتی شما آیا به کارگیری مجدد این بازداشتگاه به معنی فعالیت دوباره بازجویان و دست اندرکاران سابق کهریزک است و یا احیانا کسانی در این بازداشتگاه همچنان نگهداری می شوند؟

 

 

ـبله متاسفانه این بازداشتگاه زندانی دارد و کسانی که در جریان اعتراضات پس از انتخابات دستگیر شده اند در این بازداشتگاه نگهداری می شوند. در حالی که وقتی دستور تعطیلی یک بازداشتگاه صادر می شود بی شک نگهداری زندانی در چنین بازداشتگاهی تنها به واسطه تغییر نام آن نمی تواند قانونی باشد. لذا به دنبال دریافت چنین اخبار نگران کننده ای تصمیم گرفتم مراتب را از طریق نامه سرگشاده ای به اطلاع آقای لاریجانی ریاست محترم قوه قضایی برسانم تا ایشان پیگیر ماجرا باشند.



آیا در جریان هستید که این بازداشتگاه زیر نظر چه کسانی مدیریت می شود؟

 

 

گفته شده، آقای سردار رادان نیز با هلی کوپتر از محل این بازداشتگاه بازدید کرده است و...

 

ـ آیا پیش از این مکاتباتی با سردار رادان هم داشته اید تا صحت و سقم اخباری که در اختیارتان قرار گرفته بود را جویا شوید؟



ـاز دیدگاه ما که عزیزان مان را زیر شکنجه از دست داده ایم، سردار رادان و سعید مرتضوی به عنوان متهمان اصلی پرونده کهریزک محسوب می شوند و طبیعی است که هیچ ضرورتی برای نامه نوشتن به متهم وجود ندارد. به این دلیل به آقای لاریجانی نامه نوشته ام که ایشان در روزهایی که چهار تن از زندانیان بنا به اقرار و گزارش خود نهادهای امنیتی در زیر شکنجه در کهریزک کشته شدند، ریاست قوه قضاییه را عهده دار نبودند، لذا نامه را به شخص ایشان نوشته ام تا مبادا خارج از دستگاه قضایی بازداشتگاه کهریزک دوباره احیا شود.



آیا از طریق های نهادهای دیگر هم پیگیر این موضوع شده اید؟

 

 

مجلس شورای اسلامی به عنوان یک قوه ناظر بر عملکرد دستگاه های اجرایی و قضایی پس از ارسال نامه به رییس قوه قضایی در جریان این مسئله قرار دارد و همانطور که آقای داریوش قنبری، سخنگوی فراکسون اقلیت مجلس، گفته اند در صورت فعالیت مجدد این بازداشتگاه باید با متخلفان و کسانی که برخلاف نظر مسئولین عمل کرده‌اند با شدت و قاطعانه برخورد شود. اما متاسفانه در سیستم مدیریت کشور فعلا پاسخگویی تعطیل است و عملا کسی خودش را مسئول پاسخگویی به اخبار نگران کننده ای که در مورد مسائل جاری می رسد نمی داند. به هر حال بازگشایی مجدد کهریزک تحت پوشش یک نام دیگر، به نوعی اعلام خطر محسوب می شود که مسئولان پیش از بروز بحرانی مشابه رسوایی کهریزک باید در صدد پیگیری بر آیند و امیدوارم که مجلس شورای اسلامی نیز به زودی کمیته دیگری برای تحقیق و تفحص در زمینه بازگشایی مجدد کهریزک تشکیل داده و موضوع را به صورت جدی در دستور کار قرار دهد.

 

ـ مگر در موارد گذشته که مجلس کمیته تحقیق و تفحص در مورد نحوه بازجویی ها و نگهداری زندانیان در بازداشتگاهها تشکیل داده بود به نتیجه مشخصی منتهی شده است؟



دغدغه اصلی همین است که در موارد گذشته کسانی چون علاءالدین بروجردی به عنوان نماینده ویژه مجلس روانه بازداشتگاهها و زندان ها شده بودند که متاسفانه واقعیت تاسف برانگیز وضعیت زندان ها را کاملا وارونه جلوه می دادند. به عنوان مثال آقای بروجردی در همان جریان تحقیق از زندان ها، گفته بودند آقای ابطحی در یک سلول پنجاه متری مجهز نگهداری می شد و همه چیز کاملا منطبق بر قانون بوده است. در حالی که در همان زمان و پس از آزادی ام از زندان، آقای بروجردی به دیدار پدرم آمده بودند که بنده همآنجا به ایشان گفتم اگر شما وضعیت و نحوه نگهداری آقای ابطحی را منعکس کرده اید من هم یکی دیگر از زندانیان هستم که گزارش واقعی را در اختیار شما قرار می دهم و شما به عنوان یک نماینده مسئول وظیفه دارید اخبار بنده را هم منعکس کنید که در یک سلول شش متری با وضعیت اسف باری که حتی گردش شب و روز هم در آن سلول مشخص نبود، نگهداری می شدم، در مدت بازداشت حتی یک روز هم از هواخوری که جزء شرایط اولیه نگهداری زندانی محسوب می شود بهره مند نبوده ام. آقای بروجردی هیچ جوابی به بنده ندادند. لذا اگر قرار باشد بار دیگر کسانی چون بروجردی در مورد آغاز به کار مجدد کهریزک تحقیق و تفحص کنند نمی توان امید چندانی به گزارش مجلس داشت.

 

در مورد کسانی چون سعید مرتضوی که اشاره کردید به عنوان متهمان اصلی کهریزک محسوب می شوند مدتی است هیچ خبری منتشر نمی شود، شما می دانید ایشان در حال حاضر کجا هستند و چه می کنند؟



ایشان پس از آنکه به عنوان معاونت دادستان کل کشور منصوب شدند، در یک اتاق کوچک و تقریبا در انزوا قرار گرفته اند. دیگر از آن اتاق کار بزرگ و سر و صداهای گذشته ایشان خبری نسیت اما ظاهرا خود آقای مرتضوی از این انزوا استقبال می کند تا خیلی سر زبان ها نباشد چرا که می داند با قرار گرفتن در صدر خبرها باید در مورد آنچه در کهریزک بر جوانان این کشور رفته است خود او نیز پاسخگو باشد.

 

فکر می کنید دستگاه قضایی به اتهامات سعید مرتضوی هم رسیدگی کند یا پرونده کهریزک به ماجرای اعدام همان چندنفری که اعلام کرده اند ختم شود؟



اگر کسانی در پرونده ایشان اعمال نفوذ نکنند باید خود آقای مرتضوی نیز در کنار سایر متهمان بازخواست و مورد مواخذه قرار گیرد اما متاسفانه دستگاه قضایی ما یک دستگاه مستقل نیست و بررسی پرونده کسی که پیش از این در جایگاه دادستانی بوده است نیز چندان آسان نیست. قضات تحت فشارهای زیادی هستند تا آنجا که اگر بگویم دادگاه متهمان کهریزک و صدور احکام برای آنها هم فرمایشی است شاید چندان بیراه نگفته باشم.

 

به عنوان سوال آخر؛ آیا خود شما از افشای آغاز به کار دوباره بازداشتگاه کهریزک نگران نیستید و آیا با شما تماسی از جانب مسولان امنیتی کشور گرفته نشده است تا شما را تحت فشار قرار دهند که در این زمینه دیگر مطلب ننویسید و یا مصاحبه ای انجام ندهید؟

 

 

فشاری که بر روی زندگی شخصی من است چنان رنج آور است که حتی بچه های من هم گاهی اصرار می کنند تا پدرشان دیگر ننویسد و در معرض خطر دوباره بازداشت و زندان قرار نگیرد. پس همین نا امنی ها و فشارهای اقتصادی که ناشی از ایجاد محدودیت کامل در کار انتشارات من است، به اندازه کافی شکننده هست. همین که یک بچه از اینکه پدرش به یک مقام قضایی نامه بنویسد که هیچ کار غیرقانونی هم نیست، احساس نا امنی و نگرانی می کند به اندازه کافی می تواند مرا تحت فشار قرار دهد. این روزها این احساس نا امنی در همه جای کشور هست. ما ملت طنز پردازی داریم اما مردم ما این روزها در کوچه و خیابان، حتی از یک شوخی ساده هم می ترسند، این فضای ناامنی در زمان شاه هم وجود نداشت اما نمی شود در برابر همه چیز سکوت کرد.

 

با تشکر از شما
 

سایت جرس
 
=====================
 
 
 
 
 
 
 
 
اهمیت نمادین دادگاه کیهان
 

عبدالرحیم رضوانی

 
جرس: روزنامه کیهان در تاریخ ایران همواره روزنامه ای وابسته به حکومت بوده است، که مدیر مسئول آن توسط شخص اول مملکت نصب می شده است. این رویه قبل و بعد از انقلاب ثابت مانده است. کیهان روزنگار تاریخ دولتی ایران است. مورخ دربار شاه دیروز و بیت رهبری امروز.

 

حسین شریعتمداری مدیر مسئول روزنامه کیهان و نماینده ولی فقیه در مؤسسه کیهان از ارکان نظام جمهوری اسلامی در زمان رهبری (آیت الله) خامنه ای است. برخی از مدیران کیهان به وزارت و ریاست رسیده اند، اما نظام به اهمیت شریعتمداری واقف است و او همانند مولایش بیش از دو دهه است که سکاندار تبلیغات رژیم جمهوری اسلامی است. سرمقاله ها، نکته ها و اخبار ویژه او با سخنان و مواضع و احکام رهبر جمهوری اسلامی هماهنگی کامل دارد، تا آنجا که مشخص نیست  کدامیک اصل و کدامیک فرع است. آیا رهبر از مشاور خود خط می گیرد یا شریعتمداری از آقای خامنه ای الهام می گیرد؟ مهم نیست.

 

سخنگوی بخش تندرو نظام

 

مهم این است که کیهان سخنگوی بخش تندروی رژیم جمهوری اسلامی است، با نهادهای امنیتی ارتباط ارگانیک دارد. می توان آنرا بولتن ستاد اطلاعاتی امنیتی نظام دانست. چرا که در ایران فقط یک نهاد از قبیل وزارت اطلاعات کار امنیتی نمی کند، چندین نهاد پرقدرت اطلاعاتی دیگر هستند که تأثیرشان در معادلات قدرت در ایران کمتر از وزارت اطلاعات نیست. کیهان همواره برآیند بخش عامل ستاد اطلاعاتی امنیتی نظام است. اخبارش خبر از گذشته نیست، اصولا از مقوله إخبار نیست، از مقوله إنشاء است، یعنی اموری است که باید واقع شود و با قوه قهریه واقع خواهد شد.

 

ویژگی های کیهان زمان ریاست شریعتمداری عبارتند از: عدم پایبندی به قانون، عدم رعایت اخلاق حرفه ای، زیرپاگذاشتن مسلمات شرعی در ارتباط با مخالفان و منتقدان، زبان خشن و گزنده. کیهان بواسطه اطمینان از عدم تعقیب قانونی و راحتی خیال از این بابت وظیفه ترور شخصیت منتقدان و مخالفان را در ایران به عهده دارد.

 

ترور شخصیت منتقدان

 

کیهان در ترور شخصیت منتقدان و مخالفان از دو روش استفاده می کند: اول اتکا به پرونده امنیتی اطلاعاتی منتقدان و مخالفان، دوم مباح دانستن استفاده از کلیه ابزار برای لجن مال کردن منتقد و مخالف. کلیه ابزار به معنای واقعی کلمه. معنای واضح این سخن این است که در مواجهه با مخالف و منتقد وسیله هدف را توجیه می کند. در تخریب منتقد و مخالف نه تنها می توان مرزهای اخلاقی و شرعی را درنوردید، بلکه واجب و لازم است که چنان با آنها برخورد شود که هوس انتقاد و مخالفت به سرشان نزند.

 

دروغ، اهانت و افترا به مخالفان و منتقدان برای حفظ نظام نه تنها قبیح نیست، بلکه از منظر حکومت ایران مستحسن، مطلوب و واجب است. اگر نظام را مقدس می پندارند، رهبر را نایب امام غائب، خلیفه رسول خدا، و نماینده خدا بر زمین معرفی می کنند و اطاعتش را مطلقا بر همه ساکنان کره خاک الزامی دانسته مخالفت با او را در حکم محاربه با امام زمان و رسول الله و خداوند می دانند، واضح است که منتقد و مخالف چنین حکومتی اگر خونش مباح نباشد، آبرویش یقینا حراج است. معنای ولایت مطلقه در قاموس حکومت فعلی ایران چیزی جز این نیست.

 

در ایران تحت زعامت (آیت الله) خامنه ای انسان از آن حیث که انسان است، احترامی ندارد؛ شهروند ایران بودن، مسلمان یا اهل کتاب بودن، حتی شیعه بودن به خودی خود اعتباری ندارد. آنچه ملاک احترام و تقرب و اعتبار است اطاعت محض و بی چون و چرا از منویات رهبری است. مطیع محض از همه امکانات، حقوق و امتیازات برخوردار می شود، حتی اگر ایرانی و شهروند ایران نباشد، چرا که اصولا ملیت از مستحدثات استعمارگران است! ساکت غیر فعال از برخی حقوق برخوردار بوده منتظر امتیازات نباشد. منتقد و مخالف – یعنی کسی که مواضعش را با موازین قانون، اخلاق و دین تنظیم می کند و اهل اطاعت کورکورانه نیست - هم فاقد احترام شرعی است، یعنی انتظار برخورداری از هیچ حقی نداشته باشد.

 

کسی که به شکل مسالمت آمیز در چارچوب قوانین موضوعه و ضوابط حقوق بشر و موازین مسلم دینی با حکومت مخالفت کند و از سیاستهای آن انتقاد کند، به میزان نفوذ کلامش باید آماده متهم شدن به امور زیر به حسب مورد از سوی روزنامه کیهان باشد: فساد مالی، فساد اخلاقی، ارتباط با دشمنان نظام، سرسپردگی به بیگانگان، مزدور آمریکا و انگلیس و اسرائیل، جاسوس سازمان سیا/ اینتلیجنت سرویس/ موساد، بهائی، سلطنت طلب، مرتبط با سازمانهای تروریستی ضد نظام، ساده لوحی، بی بصیرتی.

 

بی نیاز به ارائه سند و مدرک

 

هیچ کدام از این امور هم نیازی به سند و مدرک ندارد. سندی بالاتر از مخالفت با مقام معظم رهبری؟ آیا ممکن است فرد سالمی مطیع محض مقام ولایت نباشد؟ امکان عقلی ندارد، محال است، ممتنع است. اگر با حق مطلق نیستی، یقینا باطل مطلقی. این منطق در تاریخ ایران منطقی مستمر و باستانی است. نظام حق مطلق است، مخالف آن معاند، محارب، فتنه گر، مزدور، بازی خورده دشمن و جاسوس است. این عناوین إخباری نیست تا نیاز به اقامه سند و مدرک داشته باشد، إنشائی است. باید چشم بصیرت داشت و کشف کرد.  

 

یکی از ملاکهای یک حکومت سالم این است که مخالفانش را به رسمیت بشناسد. به منتقدانش حق حیات و انتقاد و به قدرت رسیدن بدهد. اگر حکومتی نپذیرد که برخی شهروندانش به هر دلیلی حق دارند منتقد وضع موجود باشند، چنین حکومتی سالم نیست، بیمار و منحرف است. در جمهوری اسلامیِ آقای خامنه ای مخالف و منتقد معادل دشمن است. انتقاد از ایشان و سیاستهایشان دلالت بر این دارد که ریگی به کفش منتقد است. بر این اساس ایشان نه حزب منتقد، نه انجمن غیر دولتی مستقل، نه روزنامه منتقد، نه سندیکا و تشکل صنفی و انجمن منتقدی را تحمل نمی کند. شرط فعالیت در جمهوری اسلامی تحت ولایت ایشان این است که نپرسی، نفهمی، نخواهی و بجای آن کورکورانه تبعیت کنی، گوسفندوار اطاعت کنی.

 

کیهان و ترور شخصیت مخالفان و منتقدان

 

روزنامه کیهان در این بیست و چند سال وظیفه لجن مال کردن و ترور شخصیت منتقدان و مخالفان مسالمت آمیز نظام را به عهده داشته است. دروغ گفته است. افترا زده است. اهانت کرده است. و این اهانتها، افتراها و دروغها را مکرر در مکرر تکرار می کند. شریعتمداری نیک می داند که تا آقای خامنه ای در ایران بُرش دارد احدی نمی تواند متعرض او شود. چرا که او کاری جز اجرای منویات ولی فقیه برای حفظ نظام مقدس انجام نداده است.

 

جمع فراوانی از کسانی که توسط کیهان ترور شخصیت شده اند، از آنجا که در شکایت از کیهان امیدی به رسیدگی منصفانه ندارند به انتظار سقوط این رژیم نشسته اند. معدودی هم از حسین شریعتمداری شکایت کرده اند. آنها هم می دانند که دادگاههای جمهوری اسلامی ابزار دست قدرت است، قضات استقلال ندارند، در دادگاهها اگر هم استثنائا قانون را بفهمند، قانون ملاک عمل نیست. قانون ابزاری است که حکومت در موارد مقتضی علیه شهروندان بکار می گیرد.

 

دادگاههای قتلهای زنجیره ای، جنایت کوی دانشگاه تهران و ترور سعید حجاریان اسناد فاجعه قضائی در جمهوری اسلامی در دو دهه اخیر است. اما شکایت از کیهان و برگزاری دادگاه آن شکایت نمادین از مولای شریعتمداری (آیت الله خامنه ای) رهبر جمهوری اسلامی است. دادگاه کیهان دادگاه نظام است. شیوه دفاع شریعتمداری، مستندات او، اظهار نظر هیأت باصطلاح منصفه، رأی قاضی همگی بهترین و گویاترین اسناد قضاوت در جمهوری اسلامی است. دفاعیات حسین شریعتمداری که به صورت پاورقی در کیهان منتشر می شود می باید در کلاسهای دانشکده های حقوق به عنوان رویکرد تازه ای به علم حقوق مورد تفسیر و تجزیه و تحلیل واقع شود!: نوعی قانون گریزی نهادینه و شیادانه.

 

شاکیان کیهان

 

شاکیان کیهان جمعی از فعالان فرهنگی و سیاسی ایران هستند که از سوی آقای خامنه ای به القابی از قبیل سران فتنه و خواص بی بصیرت ملقب شده اند. مشتکی عنه واقعی شریعتمداری نیست، شخص آقای خامنه ای است. رأی دادگاه هم از اکنون قابل پیش بینی است. برائت متهم با حداکثر اغماض. این رأی هر چه باشد آزمون بزرگ قوه قضائیه جمهوری اسلامی و عدالت ولایت مطلقه فقیه است.

 

در صف شاکیان قدیمی محسن کدیور است که یازده سال پیش در زمان ریاست محمد یزدی از حسین شریعتمداری به اتهام افترا و اهانت و نشر اکاذیب شکایت کرده، دوره ده ساله محمود هاشمی شاهرودی گذشت، سال اول دوران ریاست صادق لاریجانی هم دارد به پایان می رسد. بعد از آن عمادالدین باقی است زندانی بیمار زندان اوین که حتی به او اجازه حضور در دادگاه را هم نداده اند. شیرین عبادی برنده جایزه صلح نوبل که جمهوری اسلامی یک قلم نود درصد مالیات برجایزه یک میلیون و دویست هزار دلاریش بسته است. دفاعیات شریعتمداری که این روزها دارد علیه عبادی منتشر می شود معرکه بلاهت است، از دست ندهید. و از شاکیان جدید میرحسین موسوی رهبر جنبش سبز و سید علیرضا بهشتی استاد علوم سیاسی و فرزند نخستین رئیس قوه قضائیه جمهوری اسلامی.

 

دادگاه کیهان آزمون عدالت (آیت الله) خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی است. منتظر می مانیم ببینیم استقلال قوه قضائیه و اصول امنیت قضائی در قانون اساسی چگونه تبیین می شود. راستی آیا چاقو دسته خود را می بُرد؟ خواهیم دید.

سایت جرس
 
 
 
=====================
 
 
 
 
 
 
 
 
 
چهارشنبه ۱۵ ارديبهشت ۱۳۸۹
تحلیل واشنگتن پست از بخش انرژی

افزايش نفوذ سپاه پاسداران در صنایع نفت

تاماس اردبرینک

 

مدیران اجرایی نفتی غربی و تحلیلگران ایرانی می گویند سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، با بهره گیری از تحریم های جهانی علیه ایران در حال توسعه نقش رهبری خود در بخش پرسود نفت هستند.

شرکتهای مهندسی سپاه، جایگزین شرکت های نفتی اروپایی، که بسیاری از آنان ایران را ترک کرده اند، شده اند وبدون برگزاری مناقصه، به قراردادهای بزرگی دست یافته اند. کارشناسان هشدار می دهند که تلاش های آمریکا برای جلوگیری از سرمایه گذاری های بین المللی در صنعت نفت ایران باعث افزایش نفوذ سپاه شده است. ایران دومین تولید کننده نفت در سازمان کشورهای صادر کننده نفت (اوپک) است.

یک مدیر اجرایی نفتی غربی گفت: «سپاه پاسداران انقلاب از فکر تحریم های جدید علیه ایران لبخند می زنند. تحریم صنایع و جلوگیری از شرکت های خارجی از فروش بنزین به ایران به معنی پول بیشترو قدرت و نفوذ فزون تر برای سپاه پاسداران است.»

در گذشته، نقش سپاه پاسداران در بخش پتروشیمی ایران به طرح های زیربنایی، از جمله ساخت جاده و کانال محدود بود. اما اکنون شرکت های وابسته به سپاه پاسداران  بر توسعه اکثر پروژه های نفتی نظارت دارد و در بخش های کلیدی پروژه پارس جنوبی و پروژه عظیم گاز مایع طبیعی درعسلویه در خلیج فارس، نقش اصلی را ایفا می کند به نحوی که شرکت های چینی به طور فزاینده ای به عنوان پیمانکاران فرعی در این بخش ظاهر می شوند.

یک مدیر اجرایی که سال ها در تهران بوده است می گوید: "این کاربرای آنها طولانی ترخواهد بود و کار آیی کمتری هم خواهند داشت ولی، صنایع نفت و گاز، به رغم موانع بین المللی رشد خواهد کرد."

در واشنگتن، یک مقام ارشد ایالات متحده که به شرط ناشناس ماندن سخن می گفت اظهار داشت که برخی از دولتمردان در فکر این هستند که چطور در کشورهای تحت تحریم های بین المللی سود خود را دنبال کنند. وی گفت ولی حکومت ایران به وضوح از تحریم های جدید نگران است و به تلاش های دیپلماتیک خود برای جلوگیری از آن ادامه می دهد.

فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب می گویند این سپاه که برای حفاظت از نظام اسلامی ایران تاسیس شد، در زمان صلح  موظف است از قابلیت های خود برای توسعه کشور استفاده کند. در دوره ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد، فعالیت های سپاه پاسداران توسعه چشمگیری پیدا کرده است.

رهبران ایران دخالت سپاه پاسداران در صنعت نفت را به عنوان امری عادی تلقی می کنند و می گویند شاخه نظامی نخبگان صرفا به توسعه کشور تحت تحریم کمک می کنند.  بخش ساخت و سازسپاه به عنوان یک شرکت تجاری عمل می کند ولی مشخص نیست درآمد های آن چگونه هزینه می شود. فرماندهان سپاه پاسداران می گویند درآمد این شرکت ها به  خزانه ملی انتقال می یابد، اما هیچ اطلاع عمومی از این مبالغ در دسترس نیست.

شرکت های نفتی غربی که هنوز با ایران کار می کنند با تصمیم گیری های سختی مواجه هستند. ایران به تازگی به شرکت رویال داچ شل و رپسول اسپانیا  یک هفته برای نهایی کردن قرارداد های خود  برای توسعه بخش هایی از میدان گازی پارس مهلت دادند.

ایران همچنین به تازگی قراردادی به ارزش 7 میلیارد دلار را با شرکت بین المللی نفتی ترکیه برای توسعه بخش دیگری از حوزه پارس جنوبی، پس از آنکه شرکت نتوانست به تعهدات خود عمل کند، کنار گذاشت. به گزارش آفتاب نیوز وزارت نفت ایران در حال مذاکره با کنسرسیوم داخلی است که تا حد زیادی متشکل از شرکت های وابسته به سپاه است. هیچ شرکت دیگری برای امضای قرارداد پیشنهاد نشده است زیرا اساسا شرکت های داخلی قادر به دست زدن به پروژه های نفتی نیستند.

فرمانده ارشد سپاه، یدالله جوانی به خبر گزاری نیمه رسمی کار گفت: "امروز، سپاه پاسداران انقلاب مفتخر است که چنان دانش و توانایی است که می تواند به راحتی جایگزین شرکتهای بزرگ خارجی مثل توتال و شل بشود و  پروژه های بزرگ عسلویه را در دست بگیرد. تحلیلگران غربی می گویند با این حال در پروژه های بزرگ، سپاه برای کارهای پیچیده از شرکت های خارجی، که بیشترآنها اکنون چینی هستند، استفاده می کنند".
روزآنلاین
=======================
 
 
 
 
 
 
 
 
چهارشنبه ۱۵ ارديبهشت ۱۳۸۹
تحلیل نیوزویک از کنفرانس هسته ای

پيامدهای منفی حضور احمدی نژاد در نیویورک

پس ازهفته ای پر ماجرا از نشت نفت گرفته تا تروریسم در میدان تایمز نیویورک، شاید بالاخره باراک اوباما به یک موفقیت دست یافته باشد. علائمی از آن در نشست سازمان ملل پیدا بود.

این ماه، بیش از 180 کشور برای شرکت در هشتمین کنفرانس منع گسترش سلاح های هسته ای یا پیمان ان پی تی، توافقنامه ای از دوران جنگ سرد که تعیین کننده کشورهای هسته ای و غیر هسته ای جهان است، در نیویورک گرد هم آمدند. ای گون تجمعات معمولا پر اصطکاک و پر هیاهوست. کشورهای غیر هسته ای استدلال می کنند که قدرت های بزرگ از پیمان ان پی تی برای ایجاد یک "کاست هسته ای"، به قول  کالم لینچ، استفاده کرده اند. آن ها این پیمان را ابزاری برای تقویت موقعیت کشورهای هسته ای و متحدان آنها (هند، اسرائیل، و پاکستان) ارزیابی می کنند، در حالیکه در همان اکثریت قریب به اتفاق امضا کنندگان پیمان  را درمعرض خطرقرار می دهد. از سوی دیگر کشورهای هسته ای تمایل اندکی به محدود کردن داوطلبانه قدرت خود نشان می دهند. در آخرین نشست کنفرانس بررسی پیمان منع گسترش در سال 2005، تیم جرج بوش، به سرکردگی جان بولتون، از اجرای مصوبات قبلی این کنفرانس سرباز زد.

این بار، بر عکس، مقامات کاخ سفید در پی تقویت پیمان از طریق افزودن "پروتکل های الحاقی" به آن هستند. این بند های الحاقی ابتدا در دهه 1990 پیشنهاد شد و بر اساس آن به بازرسان آژانس بین المللی انرژی هسته ای این حق داده می شد که بازرسی های اعلام نشده از تاسیسات هسته ای کشور های امضا کننده انجام دهند. این کار به کشورهایی نظیر ایران فرصت کمتری برای توسعه تجهیزات مخفیانه را می دهد. در این بند های الحاقی همچنین پیش بینی شده که کشورهای خاطی از مقررات ان پی تی مجازات شوند و همچنین جرایمی برای خروج از معاهده به منظور دنبال کردن توسعه فن آوری هسته ای در خارج از چهارچوب این معاهده در نظر گرفته شده است.

با توجه به این موارد اکنون هدف آن است که این کنفرانس  با شکست مواجه نشود. سازمان ملل متحد دراین زمینه به اجماع متکی است، که به معنی آن است که حتی یک کشورهم می تواند کل موضوع را خراب کند. از آنجا که ایران طبیعتا با بازرسی های سختگیرانه آژانس بین المللی انرژی مخالف است امید کمی وجود دارد که پروتکل های اضافی به تصویب برسد. پس بازی واقعی آن است که با به دست آوردن حداکثر حمایت برای تصویب پروتکل ها،  کشورهای خراب کننده معاهده را بتوان در سطح محافل دیپلماتیک بین المللی بیشتر به حاشیه راند. اگر معلوم شود که فقط ایران است که مانع تقویت پیمان منع گسترش است، آن وقت اعتبار بیشتری به آمریکا داده خواهد شد تا برای دور چهارم تحریم های شورای امنیت علیه تهران اقدام کند.

برای نمونه، سازمان ملل درمحکومیت ایران به دلیل عدم پیروی از معاهده ان پی تی خیلی شدید برخورد کرد. هم دبیر کل سازمان ملل، بان کی مون، وهم رئیس آژانس بین المللی انرژی هسته ای، بوکیو آمانو، سخنرانی افتتاحیه خود را به ملامت سیاست های ایران اختصاص دادند، در حالیکه رئیس جمهور ایران، محمود احمدی نژاد درست در مقابل آنها نشسته بود. بان گفت: "من از ایران می خواهم که طور کامل از قطعنامه های شورای امنیت پیروی کند و با آژانس بین المللی انرژی هسته ای همکاری کامل کند. اجازه بدهید روشن بگویم:  این وظیفه ایران است که شک و تردید و نگرانی ها موجود در مورد برنامه هسته ای خود را برطرف سازد." آمانو نیز از عدم "همکاری های ضروری" با آژانس برای کنترل اینکه برنامه هسته ای ایران صلح آمیز است گله کرد. شاید این اظهارات چندان مهم به نظر نیایند ولی اینگونه محکوم کردن کشوری، آنهم با حضور رئیس آن کشور در تالار مجمع عمومی سازمان ملل چندان متداول نیست.  این مساله  زمانی به اوج خود رسید که بان کی مون برای شرکت در نشست دیگری، پیش از شروع سخنرانی احمدی نژاد سالن را ترک کرد.

بعد نوبت مقامات ایالات متحده رسید. بر خلاف ماجرای سال 2005، این دفعه هیلاری کلینتون  تعداد دقیق سلاح های هسته ای انبارشده در ایالات متحده را ذکر کرد؛ حرکت جسورانه ای که تا کنون توسط هیچ یک از سایر قدرت های بزرگ هسته ای انجام نشده است (5113 فقره). کلینتون همچنین پیشنهاد افزایش کمک آمریکا به  آژانس بین المللی انرژی هسته ای تا 50 میلیون دلار ظرف 5 سال آینده را ارائه کرد. حتی برای کشور هایی که از داشتن سلاح هسته ای منع می شوند و به زحمت می توانند تعداد 5113 سلاح هسته ای را با وضعیت خودشان مقایسه کنند هم مشکل است که انکار کنند  آمریکا در حال برداشتن قدم مثبتی در جهت خلع سلاح هسته ای است.

و بالاخره کشورهای دیگری مانند مکزیک، آفریقای جنوبی، برزیل، اندونزی، و مصر(که امسال رهبری جنبش غیرمتعهد  ها را بر عهده دارد) وجود دارند که ازقدرت های نابرابر منعکس شده در پیمان ان پی تی ناراضی هستند و از انتقاد ایران به دورویی غرب در برخورد با مساله هسته ای حمایت می کنند. ولی شب گذشته اندونزی با این دیدگاه فاصله گرفت و اعلام کرد از پیشنهاد بان کی مون برای بازرسی کامل حمایت می کند، در حالیکه قبلا اصرار داشت که ابتدا آمریکا باید به این کار تن در دهد.

این اظهارات هنوز فاصله زیادی تا تضمین حمایت غیر متعهد ها از اهداف آمریکا دارد ( به عنوان مثال مصر هنوز اصرار دارد سلاح های هسته ای اسرائیل را از انبار خارج کند.) ولی در همین حد هم، این قدم ها نشانه فاصله گرفتن آن ها از ایران و تغییر سیاست ان ها در فاصله کنفرانس قبلی و نشست حاضر است. این تغییری بود که شاید از چشم رئیس جمهور ایران دور ماند. او در عکس العملی به انتقادات آمانو از برخورد ایران با بازرسان آژانس هسته ای لبخند زد، در حالیکه هیچ یک از حاضرین این اتهامات را خنده دار نیافتند

 

روزآنلاین
 
 
=================
 
 
 
 
 
 
 
 
نماینده اسلامِ حقیقت

محسن کدیور

 

چکیده: محسن کدیور در شب عاشورای 1431 (5 دی 1388، 26 دسامبر 2009) در مرکز اسلامی ایرانیان در اُکلند کالیفرنیا از طریق مجازی با انبوهی از ایرانیان بویژه جوانان و دانشجویان به مناسبت هفتمین شب درگذشت استادش آیت الله العظمی منتظری به تفصیل در ضمن هشت محور سخن گفت. در محور نخست او از امام حسین (ع) معلم بزرگ آزادگی یاد کرد. در دومین بخش منتظری را عصاره این مثلث اسلامی معرفی کرد: رحمت نبوی، عدالت علوی و آزادگی حسینی. در سومین محور سخن وی منتظری را منتظری سرآمد علم، تقوا و جهاد در زمانه ما دانست.

 

بخش چهارم سخن کدیور که بدنه اصلی بیانات او را تشکیل می داد با عنوان "منتظری نماینده اسلامِ حقیقت" عرضه شد. او دو فلسفه سیاسی مختلف را در عصر جمهوری اسلامی با هم مقایسه کرد: "اسلامِ حقیقت" و "اسلامِ مصلحت". او گزاره "حفظ نظام از اوجب واجبات است، واجب تر از نماز" را به عنوان شاخص اسلام مصلحت نقد کرد و تصریح کرد: برای منتظری چیزی بالاتراز نظام بود. بالاتر از نظام جان انسانها، عدالت، حقیقت، شرافت وکرامت انسانی بود، لذا با شفافیت نوشت که "من حفظ نظام را واجب نفسی نمی دانم".

 

در بخش پنجم، قضیه ایستادگی آیت الله منتظری در برابر انحراف اساسی  جمهوری اسلامی تشریح شد. فاجعه اعدامهای چند هزار نفری سال 1367 در زندان اوین و مصاحبه تاریخی بهمن 1367 وی در نقد عملکرد جمهوری اسلامی در این بخش مورد تحلیل واقع شده است.

 

بخش ششم به انتقادهای منتظری از انحرافات بنیادی مقام رهبری اختصاص داشت. کدیور تسلیت نیش دار آیت الله خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی را مورد تحلیل انتقادی قرار داده نتیجه گرفته آنکه خطا کرد منتظری نبود، دفاع از حقوق مردم، دفاع از کرامت وجان انسانها و دفاع از احکام مسلم شرع خطا نبود، آنکه خطا کرد منتظری نبود، دیگران بودند که خطا کردند. منتظری تا آخرین لحظه عمرش همچون مادری مهربان کوشید این فرزند منحرف شده – جمهوری اسلامی - را تربیت کند.

 

در محورهفتم، منتظری و مسئله ولایت مطلقه فقیه مورد بحث قرار گرفته است. تحول دیدگاه فقهی آیت الله منتظری از ولایت فقیه به نظارت حقوقی فقیه اعلم و تفاوت دیدگاه ایشان با استادش مرحوم آیت الله خمینی در محورهای انتخاب بجای انتصاب، تقیید به قانون اساسی بجای مطلقه بودن، وکالت بجای ولایت مورد بحث قرار گرفت. او خطای ورود ولایت فقیه به قانون اساسی را با عذرخواهی تاریخیش از ملت ایران به خوبی جبران کرد. او نخستین فقیه شیعه بود که در حقوق انسان رساله ای مستقل نوشت و از حقوق انسان از آن حیث که انسان است دفاع کرد. او به شیوه سنتیِ لزوم رعایت رضایت عامه به نوعی دموکراسی قائل بود.

 

آخرین بخش سخن کدیور به "منتظری و روشنفکران: انتقاد توأم با احترام" اختصاص داشت. او با تحلیل محورهای سه گانه بیانیه مهم 11 دی 1387 آیت الله منتظری خطاب به حکومت، حوزه های علمیه و روشنفکران و نواندیشان از لزوم سعه صدر در مواجهه با شبهات علمی سخن گفت و حکومت و حوزه ها را به مواجهه محترمانه با دانشمندان و صاحب نظران فراخواند. در عین حال تصریح کرده بود: وظیفه روشنفکر مسلمان تولید و تقویت شبهه نیست؛ کوشش برای حل و پاسخ به شبهات است.

 

***

متن کامل سخنرانی در مجلس بزرگداشت شب هفت آیت الله العظمی منتظری در اکلند

 

شب عاشورا است. السلام علیک یا اباعبد الله، السلام علی الحسین وعلی علی بن الحسین وعلی اولاد الحسین وعلی اصحاب الحسین. سلام بر حسین، سلام بر حسین بن علی، سلام بر حسین علی منتظری.

 

در شب هفتم عالم ربانی، مرجع عالیقدر آیت الله العظمی منتظری در شب عاشورا گرد هم آمده ایم. در شرایطی با شما سخن می گویم که در خانه ای که منتظری دومین معمار آن بود امکان برگزاری مجلس ترحیم برای صاحب خانه نیست، خانه رااشغال کرده اند، دو دهه است که خانه ما ایران اشغال شده است. حداقل در سال اخیر همه ایرانیان درک کرده اند که خانه شان را غصب کرده اند وعلیه غاصب ومتقلب به خیابانها ریختند وفریاد زدند وتظاهرات کردند، و سرکوب شدند. بحثم در ضمن هشت محور ارائه خواهد شد.

 

یکم. امام حسین معلم بزرگ آزادگی

 

مجلس حسینی مان را به یاد امام حسین آغاز می کنیم وآنگاه در ادامه به حسین علی می پردازیم. یکی از تکان دهنده ترین ونافذترین عباراتی که در باره قیام سید الشهدا (ع) در زیارات ما بکار رفته است، عبارتی است که در زیارت اربعین استفاده شده است: "قد بذل مهجته فیک لیستنقذ عبادک من الجهالة وحیرة الضلالة" یعنی شهادت می دهم که حسین خون گلوی خودش را در راه تو داد تا بندگانت را از نادانی وحیرت گمراهی نجات دهد. در واقع قیام حسین، قیامی آزادی بخش است. حسین قیام کرد تا مردم را با معارف راستین اسلام آشنا کند.

 

اگر حسین قیام نمی کرد، نماینده اسلام امیرالمومنین! یزید بن معاویه بود، خلیفه رسول الله یزید بود، واسلام اموی به جای اسلام نبوی برکرسی نشسته بود، و نسلهای مسلمان پس از پیامبر یک به یک می شنیدند تاریخی را که معاویه نوشته بود ویزید ادامه داده بود. حسین قیام کرد تا به همگان بیاموزد که اسلام آن نیست که از بلند گوهای خلافت پخش می شود، اسلام آن نیست که از منبر مسجد دمشق منتشر می شود، اسلام چیزدیگری است.

 

اسلام را ازپسر دختر پیامبر بیاموزید: من حسینم، پسر فاطمه دختر رسول الله، فرزند علی مرتضی. می خواهید بگویم که جدم رسول الله چه گفت؟ خود از جدم رسول الله شنیدم که فرمود: "افضل الجهاد کلمة عدل عند امام جائر". بالاترین جهادها سخن عدالت خواهانه در حضور سلطان ستم گر است. این چهره واقعی و چهره اصیل نبوی است ونه آنچه که شما از دستگاه خلافت می شنوید .

 

من از رسول خدا شنیدم که فرمود: "من رأی سلطانا ً جائرا، مستحلاً به حرم الله، ناکثاً بعهد الله، یعمل فی عباد الله بالاثم و العدوان، فلم یغیره بقول و لا فعل، فعلی الله ان یدخل مدخله" آن کسی که دید سلطان ستم گری را که آنچه را که خدا حرام کرده حلال می کند، عهد الهی را نقض می کند، و در بین بندگانش با گناه و تجاوز (به حقوق مردم) معامله می کند ، اگر چنین سلطانی را یافتید و او را با قول و فعل تغییر ندادید، بر خداوند است که شما را به جایگاهتان (جهنم) وارد کند.

 

این شیوه، شیوه حسینی است و لذا امام حسین در طول تاریخ همواره یادش مشوق عدالت خواهی است، راهش مروج آزادی بخشی است: "ان لم یکن لکم دین و لاتخافون المعاد فکونوا احرا فی دنیاکم". اگر دین ندارید، اگر از آخرت نمی ترسید؛ لا اقل در دنیای خود آزاده باشید. حسین آزاده بود. آزادگی با آزادی تفاوت دارد. آزاده کسی است که در درجه اول از نفس اماره خود رهیده باشد ، بنده نفسش نباشد ونفسش را به زنجیر کشیده باشد ودر نتیجه آماده مقابله باسلاطین جائر بیرونی باشد. از جهاد اکبر موفق آمده باشد تا بتواند به جهاد اصغر نائل آید، آنچنان که رسول الله فرموده بود. بر این اساس می باید همواره به یاد داشته باشیم که قیام حسینی قیام نجات بخش همه ملتهای مسلمان است.

 

آن چیزی که ما امروز در ایران مشاهده می کنیم فی الواقع تداوم راه حسینی است ، برادران وخواهران ما درشهر های مختلف ایران، امروز تاسوعا را به شیوه ای که حسین می پسندید برگزارکردند، اما گاز اشک آور استشمام کردند، شلیک تیرهوایی شنیدند و سرکوب شدند، چرا چون یا حسین می گفتند و فردا نیز در ایران عاشورا برقرار است و یا حسین گویان عزاداران حسینی در برابر یزید زمانه اعتراض مسالمت آمیز وشرعی واخلاقی خود را نشان خواهند داد.

 

دوم، منتظری: مدافع رحمت و عدالت و حریت

 

دراین فرصت کوتاه که توفیق حضور مجازی در خدمت شما یافته ام، بنا  دارم نکاتی را در زمینه یکی از خدمتگزاران سیدالشهداء وزنده کنندگان نام امام حسین در زمان خود با شما در میان بگذارم، کسی که در زندگی همچون پدر برگردنم حق دارد، نه تنها برمن، که بر این ملت حق حیات معنوی دارد. او کسی نیست جز آیت الله العظمی منتظری.

 

همه شنیده ایم که سه دهه حکومت روحانیت در ایران مردم را نسبت به دین، تشیع وروحانیت بیزار کرده است. در مجلس عزای یک روحانی واقعی نشسته ایم، و این گونه ملت ایران نسبت به او ابراز علاقه، ادب و قدر شناسی می کند. ملت ایران با نفس عالمان دین یا کسانی که در کسوت روحانیت هستند سر ستیز ندارد، اگر سر ستیز داشت اینگونه برای منتظری عشق نمی ورزید، ملت ایران به دقت می تواند بین عالم ربانی و روحانی ریاکار تفکیک کند، بین عالم عامل وعالم بی عمل تفاوت بگذارد.

 

بسیار بوده اند مراجع تقلیدی که از دنیا رفتند و جز برخی از اهالی قم و جمعی از مقلدانشان در تشیع جنازه آنها شرکت نکردند و تأثیر فراوانی درجامعه خود نداشتند، بر آنها هم رحمت خداوند ارزانی باد. درهمین ده سال گذشته تحقیق کنید. اما وقتی مرجع تقلیدی، عالم عاملی، عالم ربانی مانند منتظری از دنیا رفت بیش از همه مراجع تقلید قم که تشیع جنازه آنها را به چشم دیده وبه یاد دارد، از اقصا نقاط ایران  تشیع کننده به قم آمد با تنوع آراء وعقاید. همه آمدند تا نسبت به این عالم بزرگ قدردانی خود را اعلام بکنند.

 

فی الواقع مردم با روحانی مستبد بد هستند، مردم با ریا کاران و وعاظ السلاطین مخالف هستند ، آنها که نام اسلام را به زبان می آورند اما مزورانه عمل می کنند، آنها که نام علی را به زبان می آورند وبه راه معاویه می روند، سینه حسینی می زنند ولی کار یزیدی می کنند، مردم از چنین افرادی بیزار هستند و با کسی هم تعارف ندارند. در خیابانها هم علیه چنین افرادی شعارمی دهند و ابراز نفرت می کنند، اما نسبت به کسانی که پیرو واقعی حسین هستند، رهرو واقعی علی هستند، نسبت به آنها نه تنها مشکلی ندارند بلکه آنها را بسیار دوست می دارند .

 

منتظری خلاصه این مثلث اسلامی است: او عصاره رحمت نبوی، عدالت علوی و آزادگی حسینی است. اسلامی که اوشناخته بود جان مایه اش رحمت بود: "و ما ارسلناک علی رحمةً للعالمین". او معتقد بود  کتاب خدا کتاب رحمت است. پیامبرش، رحمة للعالین است، خدایش رحمان ورحیم است. مگر ممکن است اسلامی که از این خدا واز این کتاب و از این پیامبر صادر می شود، اسلام قساوت  وخشونت وسرکوبگری باشد!؟ آن چیزی که ما امروز در ایران مشاهده می کنیم به اسم اسلام است، اما پوستین وارونه است، نام اسلام را به زبان می آورند اما حقایق اسلامی را به زیر پا می نهند.

 

منتظری کوشش فراوان کرد که به جوانان ایرانی بیاموزد که اسلام این نیست. هرعیب که هست از مسلمانی حاکمان است و اسلام حقیقی چیز دیگری است. اسلام آن است که پیامبر معرفی کرده است، اسلام را باید در نهج البلاغه جست، اسلام را باید در دعاهای صحیفه سجادیه یافت، اسلام در دعای عرفه امام حسین نهفته است. اسلام در شیوه خلافت معاویه و یزید نیست، اسلام در حکومت مدنی پیامبر و روش علوی باید جست. این عصاره اندیشه آیت الله العظمی منتظری است.

 

سوم، منتظری سرآمد علم، تقوا و جهاد

 

منتظری در سه شاخص آدمیت سر آمد بود، آن چیزی که در اسلام فضیلت است: علم و تقوا و جهاد است. خداوند به قلم سوگند خورده است. "ن و القلم و ما یسطرون". فرموده است: "هل یستوی الذین یعلمون و الذین لایعلمون" هرگز عالم با جاهل مساوی نیست. "يَرْفَعِ اللَّـهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنكُمْ وَالَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ" خداوند آنها را که دانش داده است بالا برده است. منتظری سرآمد عالمان زمان خود بود، اعلم فقیهان و اسلام شناسان عصرما.

 

در حوزه تقوا نیز خداوند فرموده است "انّ اکرمکم عند الله اتقیکم" کریم ترین شما نزد پروردگارتان متقی ترین شما هستند. و منتظری در عصر ما سرآمد تقوا، خدا ترسی و پرهیزگاری است. در اطلاعیه های ماه آخر زندگیش تذکر می داد که مرگ در پیش است ، همه بدانیم که او راملاقات می کنیم باور کنیم که "انا لله وانا الیه راجعون" از خداهسیم وبه سوی خدا می رویم ، اگر همین جمله را کسی باورکند رضوان خدا غنیمت برده است. و منتظری باورکرده بود به ملاقات دوست می رود.

 

سومین فضیلت در اسلام جهاد است: "فضّل الله المجاهدین علی القاعدین اجرا عظیما" خداوند مجاهدان را بر قاعدان و خانه نشسته ها برتری بخشیده است. منتظری مجاهد فی سبیل الله بود ، جهاد وکوشش او در راه خدا برای بدست آوردن نام ونان وجاه ومقام نبود، قبل از انقلاب از زندانی به زندان دیگر واز تبعیدی به تبعیدی دیگر می رفت.

 

بسیاری از نوشته هایی که امروز مشاهد ه می کنیم توسط کسانی نوشته شده است که منتظری را هم در زندان دیده بودند یا با پشتوانه فتوا واحکام منتظری از زندان آزاد شده بودند واو حق حیات برایشان داشت و یا کسانی بودند که در شهرهای حاشیه ایران که غالباً برادران اهل سنت در آنها زندگی می کنند وسالها منتظری را به آن شهرها تبعید کرده بودند وآنها از نزدیک با زندگی این عالم زاهد آشنا شده بودند، امروز در رسای او بسیار نوشتند.

 

چهارم، منتظری نماینده اسلامِ حقیقت

 

بعد از انقلاب هم منتظری درس بزرگی به ما داد، او نماینده "اسلامِ حقیقت" بود، در مقابل "اسلامِ مصلحت". عالمانی بودند وآنها هم خدمت کردند اما در فلسفه سیاسی به این نتیجه رسیدند که تحصیل قدرت البته به نام اسلام برایشان مهمترین مسئله است ولذا فتوا دادند که حفظ نظام از اوجب واجبات است، واجب تر از نماز، واجبتر از روزه، واجب تر از حج، واجب تر از احکام معاملات فقه؛ برای همین اگر مصلحت نظام اقتضاء کند می توان مضاربه ومزارعه ومساقات ودیگر عقود را باطل کرد، اگر مصلحت حکومت اقتضاء کند، می توان حج را هم موقتاً تعطیل کرد، با همین راه حل ظاهرا می توان موقتا روزه هم نگرفت، موقتا نماز هم نخواند.

 

تصورچنین امری این برای من مسلمان مشکل بود و هست. "الَّذِينَ إِن مَّكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ وَأَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنكَرِ وَلِلَّـهِ عَاقِبَةُ الْأُمُورِ" (حج 41). قرار بود غایت استقرار حکومت از منظر قرآن اقامه نماز و برقراری عبادات دینی باشد. مگر نه اینکه در فقه می خوانیم که مسلمان در هیچ شرایطی نمازش نباید ترک بشود. جالب است بدانید که نماز خوف و نمازغرقی یعنی در جنگ و در زمان غرق شدن هم از انسان ساقط نمی شود. حال حکومت اسلامی اگر مصلحتش اقتضا کند می تواند نماز را ترک کند؟  کاری به این ندارم که در این شرایط کسی به فکر نماز هست یا نه اما مهم این است که در این دین نماز این مقدار ارزش داشت. حال کسی بیاید وبگوید حفظ نظام از نماز هم واجب تراست، یعنی نظام باید خیلی مقدس باشد وخیلی باید مهم باشد که بتوان از نماز هم فاکتور گرفت ونظام را از نماز هم بالاتر گرفت.

 

اما برای منتظری چیزی بالاتراز نظام بود و نظام بالاتر از همه چیز نبود. بالاتر از نظام جان انسانها بود، بالاتر از نظام عدالت بود، بالاتر از نظام حقیقت بود، بالاتر از نظام شرافت وکرامت انسانی بود، لذا به سادگی وبه وضوج و با شفافیت نوشت که "من حفظ نظام را واجب نفسی نمی دانم"، به عبارتی آن را هدف نمی دانم، نظام وسیله ای بیش نیست، نظام طریق است، راه است برای رسیدن به یک مطلب مهمتر و بالاتر، اگر نظام طریقیت خود را حفظ کرد، در این صورت آن را باید حفظ کرد، اما اگر نظام دیگر طریق و راه به سوی آن هدف نباشد، در این صورت این ره که تو می روی به ترکستان است،  راه را رها کن، می باید به طریقی رفت که ما را به هدف برساند ، جمهوری اسلامی را تأسیس کردیم که در آن احکام اسلام و بالاتر از آن عدالت برپا شود.

 

پنجم، منتظری در برابر انحراف اساسی  جمهوری اسلامی

 

در اوان تاسیس جمهوری اسلامی سخنان مرحوم آیت الله خمینی را به دقت گوش می کردم و می خواندم، آن حرفها برای من جذابیت فراوان داشت، قرار بود در زندانهای ما دیگر زندانی سیاسی نباشد، قرار بود که در مملکت ما حتی مارکسیستها هم آزاد باشند وهیچ کس به خاطر اعتقاداتش طرد نشود، قرار بود همه مردم در مقابل قانون مساوی باشند، قرار بود که هیچ کس حق ویژه ای نداشته باشد، و هزار قرار مشابه دیگر.

 

چند سال پیش در مدرسه فرزندم در دهه فجر به عنوان یکی از اولیای دانش آموزان دعوت شده بودم، از من در حضور فرزندانمان  پرسیدند بازهم اگر همان شرایط بود شما چه می کردید؟ اگر برمی گشتیم به سی سال قبل شما باز هم انقلاب می کردید؟ من برای بچه ها استدلال کردم، بچه ها! ما آن زمان استقلال می خواستیم، حالا هم می خواهیم، آن زمان آزادی می خواستیم، حالا هم می خواهیم، آن زمان عدالت می خواستیم ، حالا هم می خواهیم، آن زمان اسلام رحمانی می خواستیم  حالا هم می خواهیم از جنس همانها که منتظری می گفت، حالا هم می خواهیم. اگر آن شرایط را دوباره درک می کردم، همان حرفهارا می زدم.

 

اما آن بنایی که بعد از انقلاب اسلامی برپا شد با آنچه که ما می خواستیم تفاوتهایی داشت، قبل از پیروزی انقلاب اسلامی از زمان بالاگرفتن اعلامیه های مرحوم آیت الله خمینی در سال 1356 تا نیمه اول سال 1358 اصلا ً اسم ولایت فقیه در کار نبود ، قرار نبود که کسی حق ویژه ای داشته باشد ، ما آقای خمینی را دوست داشتیم ، راستش را به شما بگویم ، من جوان آن روز بسیاری را می دیدم که می گفتند عکس امام را خودمان درماه دیده ایم ، من هم نگاه کردم ، خوب قاعدتا ًهر کسی صورتهایی را که در خیال خود دارد در آسمان می دید ، آنقدر خمینی را دوست داشتیم که چه بسی ما هم اورا در آسمان خیالمان دیدیم. اما آن مسائلی که بعد اتفاق افتاد آن نبود که باید باشد.

 

منتظری هم خمینی را خیلی دوست می داشت ، مثل یک شاگرد نسبت به استادش، مثل یک فرزند پدرش را. تا آخر عشقش را حفظ کرد، اما عشق به استاد هرگز باعث نشد که او حقیقت را نبیند ، لذا مانند ارسطو که در باره استادش افلاطون گفته بود که من افلاطون را دوست می دارم، اما حقیقت را بیش از افلاطون دوست می دارم ، منتظری هم خمینی را همچون استاد دوست می داشت اما حقیقت چیزی بالاتر از استاد بود، لذا منتظری حقیقت را بر همه چیز مقدم کرد.

 

آن چیزی که بعد ازانقلاب اتفاق افتاد به تدریج که پیش می رفت شکل وصورت دیگری می یافت، آزادی که قرار شده بود، چند ماه بیشتر نگذشته بود که آن آزادی به تدریج از دست رفت، عدالت بار عام نیافت، و اسلام رحمانی جایش را به اسلامی خشن وزمخت وسرکوبگر داد.

 

منتظری احساس می کرد که این آن نیست که او ترسیم کرده است، سال 64 بود که او را مجلس خبرگان به عنوان جانشین رهبر آینده انتخاب کرد، او سه سال قائم مقام رهبر بود ودر این سه سال هر آنچه که می توانست برای اصلاح جمهوری اسلامی کوشید، کوشش فراوانی کرد، خودش درد زندان کشیده بود، سالها انفرادی بود، شکنجه دیده بود، شکنجه فرزند دیده بود، لذا بیش از همه متوجه زندانها بود، تا شد سال 67 .

برای شما قصه می گویم اما این قصه عین واقعیت است وآن چیزی است که در ایران اتفاق افتاده است، نمی دانم که چگونه به آیت الله خمینی خبر داده بودند، غلط خبرداده بودند ویا او نادرست شنیده بود، هر چه بود اتفاق ناگواری افتاد.

 

یکی از سازمانهای تروریستی در آن زمان رفته بود و با دشمن ملت ایران، صدام حسین عراقی، همدست شده بود وبعد از آن که صدام قطعنامه را پذیرفت آنها به ایران حمله کردند، خوب واضح است که می باید از کشورخود دفاع می کردیم، عملیات مرصاد پیش آمد و جلوی ورود آن سازمان تروریستی گرفته شد، تعداد زیادی کشته شدند و تعداد زیادی از مدافعین ایران شهید شدند وبرخی هم دستگر شدند، ملت عصبانی شده بود، اما عصبانیت ملت وصاحب منصبان باعث نمی شود که عدالت زیرپا گذاشته شود "وَلَا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَىٰ أَلَّا تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَىٰ وَاتَّقُوا اللَّـهَ إِنَّ اللَّـهَ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ" (مائده 8).

 

آن دستگیر شده ها را که در میدان جنگ گرفته بودند ، قرار بود که مجازات کنند، اما کسانی که هم فکر آنان بودند ودر زندان بودند وقبل از این واقعه محاکمه شده بودند ومحکومیت را یا گذرانده بودند و باید آزاد می شدند، ویا در حال گذراندن بودند، نمی دانم این فکر نادرست به ذهن چه کسی خطور کرد که می باید از آنها هم بپرسیم که کار هم سازمانی های خود را قبول دارید؟ آیا هنوز برسر موضع خود هستید؟ احیاناً اگر بگویند ما برسر موضع هستیم وبه آن سازمان وابسته هستیم وهنوز به افکار سابق خود اعتقاد داریم، پس اینها محارب هستند وباید اعدام شوند. در کدام دادگاه با کدام هیأت منصفه با کدام وکیل مدافع؟ هیچ کدام اینها رعایت نشده بود.

 

خبر به گوش آیت الله منتظری رسید، احساس کرد که ارکان شرع نقض شده، عرش خدا می لرزد، قراراست بی گناهانی اعدام شوند. نامه نوشت ، ظاهرا ً نامه ایشان به دست آیت الله خمینی نرسیده بود ویا دیر رسیده بود و بالاخره آنچنان که در خاطرات خود نوشته است، نزدیک به سه تا چهار هزار نفر از زندانیان در آن سال اعدام شدند. این تعداد زندانی اگر اعدام شوند چه میزان دادگاه لازم دارد ، چه میزان باید قاضی پرونده را مطالعه  کند؟ به نظر می رسد آئین داد رسی اجرا نشده بود و آیت الله منتظری نگران بود که این اعدام شده ها بی گناه باشند، او از قم به جماران رفت و اعتراض کرد، اما اعتراض او به جایی نرسید، مرحوم آیت الله خمینی احساس کرد که این قائم مقام ساز دیگری می زند، اختلاف نظرها اوج گرفت.

 

آن زمان من از این مسائل اطلاعی نداشتم، این مسائل خیلی دیر به بیرون درز کرد، در حال تحصیل در قم بودم، اولین زمانی که تفاوت منظر خمینی و منتظری را درک کردم، به یاد دارم که مدیر فعلی انتشارات کویر (ناشر کتابهایم و "کویر" او هم به نام کویر دکتر شریعتی نام نهاده شده است) مصاحبه ای کرد با چند نفر از سران جمهوری اسلامی در آن زمان، مرحوم آیت الله منتظری قائم مقام رهبری، مهندس میرحسین موسوی نخست وزیر وقت، آیت الله هاشمی رفسنجانی رئیس وقت مجلس، آیت الله موسوی اردبیلی رئیس وقت دیوان عالی کشور و اگر اشتباه نکنم رئیس جمهور وقت (مقام رهبری فعلی)، و این مجموعه مصاحبه ها در بهمن سال 1367 منتشر شد، مصاحبه کننده بعد از چند روز از انتشار کتابش به زندان انداخته شد، آن مصاحبه ها را من خواندم، مصاحبه آیت الله منتظری در بهمن 1367 یکی از مهمترین برگهای تاریخ انقلاب اسلامی بود، بگردید واین مصاحبه را پیدا کنید، بدانید که ما چرا به منتظری عشق می ورزیم، منتظری در آن مصاحبه در حالی که قائم مقام رهبری بود عملکرد نُه ساله جمهوری اسلامی را نقد کرد و گفت که ما قرارمان این بود که دستگاه شاهنشاهی را از میان برداریم، شیوه های شاهنشاهی را از بین ببریم، قرار بود که با مردم رو راست باشیم ، دفاع از کشور لازم بد اما قرار نبود که شعارهایی بدهیم که نتوانیم آنها را عمل کنیم. او درباره ادامه جنگ بعد از خرمشهر به صراحت انتقاد کرده بود، او در باره بسیار از شیوه های تندی که پیش گرفته شده بود به صراحت انتقاد خود را بیان کرد.

 

این مصاحبه که پخش شد ومصاحبه گر که به زندان رفت ، چند ماهی بیشتر طول نکشید نامه هائی بین رهبر و قائم  مقامش رد وبدل شد و منتظری در میان دو راه قرار گرفت ، یا این شیوه ای که تا کنون برمملکت حاکم بود است را می پذیری و دم نمی زنی یا کنارمی روی. ومنتظری به این نتیجه رسید که دینش و آخرتش اقتضاء می کند که مقام را ببوسد وبه کناری بنهد و بزرگوارانه به دنیا پشت پازد ، دنیا او را طلبید اما او دنیا را نطلبید.

 

در خطبه همام (نهج البلاغه، خطبه 186) از صفات متقین از زبان امیر المومنین یکی این است که "تریدهم و لایریدونها" دنیا آنها را اراده می کند اما آنها دنیا را نمی خواهند. دنیا منتظری را خواست، حاضر شد وخودش را در اختیارش نهاد اما همانند امیر المومنین فرمود "یا دنیا غُرّی غیری" ای دنیا غیر از مرا اراده کن، غیر از مرا فریب بده ، من فریب تو را نمی خورم و منتظری فریب دنیا را نخورد.

 

به او گفتند حضرت آیت الله سه ماه دندان روی جگر می گذاشتید ومملکت را تحویل می گرفتید وآن وقت خودتان کشوررا آنگونه که صلاح می دانستید اداره می کردید ، ایشان پاسخ داده بودند که جواب خدا را چه می دادم؟ آخرت را چه می کردم؟ جواب بچه های مردم را چه می دادم؟ من می دانستم ، کسی نگفت، کسی فریاد نکرد، اما من نمی توانستم و فریاد کردم. و امروز آنکه گفت آری و آنکه گفت نه، آنکه گفت آری به قدرت وبه دنیا، و آنکه به قدرت نه گفت وآنکه از حقوق مردم دفاع کرد و در این ابتلاء دنیوی او پیروز شد و دیگران شکست خوردند.

 

ششم، انتقادهای منتظری از انحرافات بنیادی مقام رهبری

 

خطا کرد جناب رهبری که در پیام تسلیت پر نیشش فرمود: در اوخر عمر ایشان ابتلائاتی سنگین پیش آمد، امتحانهای خطیر و بزرگ پیش آمد، برخی خطا کردند، امیدوارم رنج های دنیوی کفاره آن خطا ها باشد. شاگر کوچک منتظری به آن رهبر معظم عرض می کند: آنکه خطا کرد منتظری نبود، دفاع از حقوق مردم خطا نبود، دفاع از کرامت وجان انسانها خطا نبود، دفاع از احکام مسلم شرع خطا نبود، آنکه خطا کرد منتظری نبود ، دیگران بودند که خطا کردند. اینکه می گویم حسین علی شجاعت حسینی داشت، شجاعت این است که قدرت این گونه برایت حاضر باشد وتو آن را نپذیری. منتظری بزرگ بود.

 

منتظری بعد از عزلش از قائم مقامی، فی الواقع از رهبری، می توانست کینه ای به دل بگیرد ورها کند وبا همه چیز مخالفت کند، اما تا آخرین لحظه عمرش همچون مادری مهربان این فرزند منحرف شده را کوشید  تربیت کند ، آخرین اطلاعیه هایی را که از او بدست داریم همواره حاکمان جمهوری اسلامی را نصیحت می کند که دست از لجاجت بردارید، هنوز راه بازگشت هست ، صدای مردم تان را بشنوید، با آنها مهربان باشید، زندانیان را آزاد کنید، روزنامه ها را آزاد بگذارید، انتقاد بشنوید، مگر اسم علی نمی برید؟ امام علی به ما درس داده است، اگر مردم اجازه انتقاد از شما را نداشته باشند، شما شاه می شوید، ما علیه شاهان انقلاب کردیم، قرار نیست مردم علیه ما انقلاب کنند، اگر از من وشمای روحانی بدشان می آید، اجازه بدهید زیبایی اسلام را درک بکنند، خودتان را به اسلام تحمیل نکنید. اسلام زیبا است اسلام دین سهله سمحه است، یعنی آسان و اهل مدارا است. چرا شما اهل قساوت هستید؟ پیامبر ما غلیظ القلب نبود ، لیّن بود ونرم رفتار می کرد وچرا شما قسیّ القلب با مردم مواجه می شوید؟

 

وقتی که مردم عالمان دین را می بینند باید به یاد خدا بیفتند ، اما شما به گونه ای رفتار می کنید که وقتی شما را می بینند به جای آنکه به یاد خدا بیفتند به یاد شیطان می افتند، عالم دینی، حاکم اسلامی باید به گونه ای باشد که مردم وقتی او را می نگرند به یاد امام علی بیافتند، رهبر جامعه دینی باید به گونه ای باشد که عدالت علی گونه داشته باشد، می باید سعه صدر حسنی داشته باشد، اما انصافا ً وقتی سیمای شما را به کرات از تلویزیون ایران به مردم تحمیل می کنند، مردم چه چیز را مشاهده می کنند؟

 

آن زمان گذشت که مردم تصویر رهبر خود را در ماه می دیدند، حالا شما را در جای دیگر می بینند وبه گونه ای دیگر ترسیم می کنند، گوش بخوابانید صدای مردم را از خیابانها می شنوید، گوش کنید، می گویند "مرگ بر دیکتاتور"، می گویند "ما اهل کوفه نیستیم پشت یزید بایستیم"، منظورشان کیست؟ پیامبر می گفت "لاتجتمع امتی علی الخطا" امتم بر خطا اتفاق نمی کند، حواستان جمع باشد، اکثراین مردم چیزی می گویند، چیزی می خواهند، همان فقهی که منتظری به ما یاد داد درکتاب صلاتش در بحث نماز جماعت آورده است که اگر مردم در مسجدی از امام جماعت بدشان آمد برای آن امام جماعت کراهت دارد در آن مسجد نمازبخوانند، این درس بزرگی به ما می آموزد ، اکثر فقیهان از این احادیث کراهت فهمیده اند.

 

اما در مدرسه این فقیه بصیر به قاعده ای استناد می شود ار مرحوم ابن فهد حلی فقیه قرن هشتم ، شش قرن قبل وقتی وی به این بحث رسیده بود این سوال را از او کرده بودند که اگر مردم درجایی حاکمشان را دوست نداشته باشند واو را نخواهند آیا او می تواند در امور آن منطقه تصرف کند؟ و به حکومت خود ادامه بدهد؟ مرحوم ابن فهد پاسخ داده بود که "لایجوز التأمّر علی جماعة بغیر رضاهم" جایز نیست امارت و حکمرانی کردن برجامعه ای بدون رضایت آنها.

 

یعنی به زبان امروزی دموکراسی لازم است، یعنی اگر پشتوانه مردمی نداشته باشی بدون رودر بایستی باید غزل خداحافظی را بخوانی. مردم تورا نمی خواهند، پائین بیا، بالارفتن از قدرت را که بلد هستی، پائین آمدن را یاد نگرفته ای؟! مگر قرار است حتما ً حضرت عزرائیل بیاید وما را از شر حکام جائر نجات بدهد؟ معنای دموکراسی این است که چند صباحی تشریف آوردید، بسیار خوب، حالا نوبت دیگران است ، قرار نیست که تا آخر عمر حکام مردم آنها را تحمل کنند، یک ذره آب جایی بماند چند روز که گذشت اگر در جریان نباشد می گندد.

 

در قانون اساسی وقتی می نوشتند پیش بینی کرده اند که اگر رئیس جمهور بیشتر از هشت سال حکومت کند دیکتاتوری می شود، عجیب است! اگر کسی که بیست درصد قدرت در دست او است بیش از هشت سال (دو دوره) ریاست بکند امکان دیکتاتوری او است، اما رهبری که بیش از هفتاد درصد قدرت قانونا در دست او است بیش از بیست سال قدرت را بدست داشته باشد دیکتاتوری نمی شود؟ این با عقل چه کسی جور در می آید؟

 

هفتم، منتظری و مسئله ولایت مطلقه فقیه

 

خدمت استاد رفته بودم عرض کردم که شما چگونه در قانون اساسی ولایت فقیه رانوشتید؟ فرمود ما تحت تأثیر شخصیت مرحوم آیت الله خمینی بودیم، او مظهر همه فضائل بود. گفتم آیا احتمال نمی دادید که دیکتاتوری پیش بیاید؟ گفت والله نه، او آنقدر دوستش داشتیم که هرگزچنین احتمالی نمی دادیم. عرض می کردم که ظاهرا ً باید قانون رابه گونه ای نوشت که امکان استبداد وامکان خطا وامکان ظلم در آن نباشد، فارغ از اشخاص. خدمت ایشان عرض شد در زمان حیات خود آنچه که به خطا پیش آمده خودتان به نحوی که صلاح می دانید تدارک کنید. ایشان چیزی نمی گفت و با بزرگواری سر به زیر می انداخت. اما اطمینان دارم که سالها فکر کرد، بخصوص زمانی که در حصر خانگی بود.

 

پنج سال وچند ماه در خانه اش زندانی بود و از خانه بیرون نیامده بود، زمانی در خانه را باز کردند که پزشکان از او قطع امید کرده بودند ومی گفتند که می میرد وروی دست شما می ماند. حکومت آن روز منت گذاشت و او را آزاد کرد که زمانی که از دنیا می رود در حصر نباشد تا نگویند که منتظری در زندان کشته شد. اما تا هوای آزادی به پیرمرد خورد او هفت سال دیگر هم از خدا عمر گرفت تا فرصت جبران خطائی که در تدوین قانون اساسی کرده بود را پیدا کند و آنگونه پاک وزیبا برود که یک ملت در سوگ او بگرید و او را اینگونه باشکوه مشایعت کند.

 

تجربه منتظری تجربه ملت ایران است. او خطای ورود ولایت فقیه در قانون اساسی را جبران کرد و گفت من از مردم عذر می خواهم. خطا تنها از جانب او نبود، ما همه اشتباه کرده بودیم، همه ما در این خطا سهیم وشریک بودیم، اما منتظری گناه را به گردن گرفت و گفت آن چیزی که ما می خواستیم این نبود، ما می خواستیم اسلام، عدالت وآزادی پیاده شود، در عمل اشتباه کردیم، ولایت فقیه قرارش این بودکه نظارت کند. استاد به تدریج دیدگاهش از "ولایت فقیه" به "نظارت فقیه" ارتقاء پیدا کرد، مرادش از نظارت، نظارت قانونی بود ونه دخالت در همه امور، ایشان در این زمینه رساله ای مفصل نوشت وتفاوت نظارت ودخالت را تبیین کرد. شاگرد در این نظارت البته با استادش همداستان نبود.

 

ولی بازهم به نظرش رسید که این نیز پاسخ نمی گوید، پذیرفت که حکومت امری عقلایی است ومی باید به شیوه عقلایی جامعه را اداره کرد وصرفا ً اگر جامعه دیندار است می باید ضوابط وموازین دینی در آن جامعه رعایت شود. او به ما نشان داد که در تحولات فکریش صادق بوده است ، مردم هم صادقانه پذیرفتند.

 

دیدگاه فقهی سیاسی آیت الله منتظری با دیدگاه فقهی سیاسی استادش مرحوم آیت الله خمینی در چند محور تفاوت داشت:

 

محور اول در نصب فقیه به ولایت بر مردم از جانب خدا یا رسول یا امام، مرحوم آیت الله خمینی فقیه را منصوب خداوند می دانست، آیت الله منتظری قائل بود که فقیه را باید مردم انتخاب کنند. نتیجه انتخاب این می شود که فقیه نمی تواند ولایت شرعی برمردم داشته باشد، بلکه او باید وکالت (نوعی عقد با مردم) از جانب مردم را داشته باشد. وکیل مردم با ولی بر مردم خیلی تفاوت دارد، اگر چه که از واژه ولایت فقیه استفاده می کرد، اما در کتاب "دراسات فی ولایة الفقیه" به صراحت توضیح می دهد که منظور ایشان وکالت فقیه از جانب مردم است، یک عقد لازم است بین مردم وحاکم.

 

محور دوم در اطلاق یا تقیید ولایت یا وکالت فقیه است. مرحوم آیت الله خمینی به ولایت مطلقه فقیه قائل بود، فراتر از احکام اولیه و ثانویه شرعی و ظاهرا فراتر از قانون اساسی بشرساز. آیت الله منتظری منکر ولایت مطلقه بود و ولایت/ وکالت را مقیده می دانست، مقید به شرط ضمن عقدی بنام قانون اساسی که در این قانون اساسی همه جزئیات لازم ذکر شده است و اگر هریک از طرفین از این شرط تخطی کردند، از حقوق ساقط می شود. مثلا اگر حاکم از وظائف خود تخطی کرد، دیگر حاکم نیست و عزل می شود.

 

منتظری در این مورد پیرو مرحوم  آخوند خراسانی محسوب می شود، به نظر خراسانی ولایت مطلقه تنها از آن ذات ربوبی است، حتی پیامبر و ائمه هم ولایتشان مقید است، چه برسد به فقیه، واضح است که فقیه ولایت مطلقه ندارد. لذا او به بازنگری قانون اساسی رأی منفی داد.

 

البته ایشان قائل بود که فقیه اعلم می باید ناظر قانونی برجامعه باشد واگر خطایی دید تذکر بدهد. شاگرد در در مقاله ای در زمان حیات استاد این دیدگاه ایشان را هم نقد کرد. در آخرین نظری که در باره حکومت از دید گاه اسلام که یک هفته قبل از وفات ایشان مکتوب ومنتشر شد، در ضمن سوال وجوابی، ایشان از واژه ولایت فقیه هم دیگر استفاده نکردند واصولاً به لزوم زعامت فقیه اشاره نکردند، بجای آن به استقلال قوا، عقلائی بودن شیوه اداره جامعه، اینکه حاکم می باید با نظر کار شناسان جامعه را اداره کند اشاره کرد. آیا در نظر نهائی ایشان ولایت فقیه حذف شده بود؟ به ضرس قاطع نمی توان گفت، اما یقینا دیدگاه ایشان نسبت به سابق تعدیل شده است.  

 

منتظری چهره شاخص در حمایت از حقوق بشر در ایران بود. او اولین فقیه شیعه بود که رساله ای مستقل در باره حقوق انسان نوشت وحقوق انسان از آن حیث که انسان است بجای حقوق مکلفان و مومنان را مورد بحث قرارداد. اواولین فقیهی بود که با صراحت فتوا داد که هستند کسانی که ما عقیده آنها را باطل می دانیم یعنی بهایی ها، اما باطل بودن عقیده باعث نمی شود که ما آنها را از حقوق شهروندی محروم کنیم، آنها هم حق آموزش دارند، آنها هم حق حیات دارند، آنها هم مثل بقیه مردم می توانند از کلیه حقوق شهروندی برخوردار باشند. او به حقوق بشر عمیقا باور داشت.

 

ایشان اگرچه با افکار مدرن از قبیل دموکراسی آشنائی تفصیلی نداشت، اما "رضایت عامه" ای  که در نهج البلاغه (عهد نامه مالک اشتر، نامه 53) آمده است را آنگونه تفسیر می کرد که چندان فرقی با دموکراسی - که ما از جان لاک وجفرسون ومونتسکیو شنیده ایم – ندارد. او جان مایه دموکراسی را درک کرده بود. فهمیده بود که بدون رضایت مردم حکومت کردن ناروا است. لذا هم به دموکراسی اعتقاد داشت وهم به حقوق بشر، البته از زاویه سنتی به همه این امور نگاه می کرد.

 

اما سنت او به دل نشستنی است، مثل دینداری پدر بزرگهای ما است که در آن اخلاص وصفایی نهفته است که به یک دنیا می ارزد. مردم هم عاشق صداقت هستند، و از دروغ متنفرند. منتظری مثل بلور بود، صاف وساده، پاک وبی ریا، وقتی سخنی می گفت از دلش برخاسته بود، لذا بر دل ما می نشست.

 

هشتم، منتظری و روشنفکران: انتقاد توأم با احترام

 

به یاد دارم که ده ماه قبل دی ماه 1387 اطلاعیه ای داد، در آن سه گروه را مورد خطاب قرار داده بود. حکومت، حوزه های علمیه و روشنفکران و نواندیشان. برای اولین باربود که واژه نواندیش را بکار می برد. کاملا ً مشخص بود که دلش از برخی مطالبی که در اینترنت (یا احیانا در برخی جرائد) خوانده بود بدرد آمده بود. دوستان، مرجع تقلید ما اینترنت می دید، ایمیل هم داشت، به ایمیلهایش هم خود جواب می داد، وقت می گذاشت، می گفت کسی که این ایمیل را فرستاده سوالی دارد، اگر من بتوانم اورا قانع کنم به یک دنیا می ارزد.

 

وقتی کسانی به ایشان می گفتند حضرت آیت الله العظمی حیف شما نیست که به ایمیل هر کس و ناکسی جواب می دهید؟ او می گفت اینها به من احترام کرده اند که برای من ایمیل زده اند، سلام کرده اند، سلام آنها شرعاً جواب دارد، سوال کرده اند، حال سوال را چه روی کاغذ بنویسند و چه ایمیل کنند، من به آنها پاسخ می دهم، همه شما شاهد باشید که هرکس به او نامه نوشت و ایمیل زد  به فاصله  یکی دوهفته جواب گرفت. فقیه بصیر ما روزنامه می خواند، به رادیوهم گوش می کرد، رادیوهای مختلف هم گوش می کرد، او از دنیای خود مطلع بود.

 

او می دانست که اقتصاد را باید به اقتصاددان بسپارد، لذا نگفت که اقتصاد مال چهار پایان است، او می دانست که سیاست را باید به سیاستمداران و کار شناسان این دانش بسپارد، او می دانست که امور حقوقی را به حقوقدانان باید واگذارد. او برای فقها هم جایی داشت ومی گفت شما می باید در حوزه شناخت اجتهادی دانشهای اسلامی کار کنید، باید تفقه کنید. به فقه عمیقا احترام می گذاشت، فقه برای او علم شریفی بود. نسبت به کسانی که مدعی هستند که اسلام را می شود منهای فقهاهت با اخلاق تعریف کرد، انتقاد داشت،  معتقد بود که ما هم به اخلاق احتیاج داریم وهم به فقه احتیاج داریم وهم به اعتقادات، هیچکدام جای دیگری را نمی گیرد.  

در این بیانیه مهم به حاکمان متذکر می شود که اگر همواره شما با قساوت با مردم برخورد کنید، شبهات علیه اسلام رشد می کند ودیگر هیچ چیز را از شما نخواهند پذیرفت و در نتیجه اگر شما هدفتان اسلام بوده است، مردم از اسلام خواهند گریخت. با مردم رو راست باشید، مردم را آزاد بگذارید، محیطی آزاد درست کنید، با آزادی باعث می شودکه هم ایمان مردم تقویت شود وهم اگر انتقادی در کار شما است به شما تذکر بدهند و با نصیحت متقابل مردم و حکومت جامعه بهتر پیش می رود.

 

به حوزه های علمیه تذکر داد که فرزند زمان خودتان باشید، حدیث امام صادق (ع) را یاد آنها می آورد: "العالم بزمانه لاتهجم علیه اللوابس". کسی که عالم به زمان خود باشد شبهات به او هجوم نخواهند آورد. به گونه ای نباشید که گوئی در چند قرن قبل زندگی می کنید، کتابهای خود را به گونه ای ننویسید که انگار فقط به درد پدر بزرگهای ما می خورد. بچه های ما الآن به گونه دیگری زندگی می کنند. اگر کسی انتقادی کرد از او دعوت کنید که بیاید شبهات یا آراء متفاوتش را در حوزه های علمیه برای شما بیان کند، با او به شیوه جدال احسن پاسخ گویید، کوشش کنید پاسخ منطقی به منتقدین بدهید. کسی را تکفیر نکنید. منتظری با تکفیر و تفسیق به شدت مخالف بود. به دانشمندان رشته های مختلف احترام بگذارید.

 

برای همین همواره می گفت: اگر شبهه ای پیش آمده علی الاغلب به خاطر حکومت استبداد دینی در ایران است، اگر اینگونه استبداد نمی ورزیدید نگاه روشنفکران ونواندیشان با مسائل دینی بسیار مهربان تر از این بودند که الآن هستند. دیگر کسی به سراغ معنویت نمی رفت و نمی پنداشت معنویت می تواند کارکرد بهتری از اسلام داشته باشد. دیگر کسی در وحی بودن قرآن تردید نمی کرد ونمی گفت که مصحف تفسیر شخص محمد بن عبدالله از وحی الهی است یا برخاسته از شخصیت او در مواجهه با تجربه ربوبی است. چرا؟ چون در قرآن اشکالاتی یافته اند که با این نظریه سنتی که قرآن وحی الهی است، باعث می شود که در ساحت ربوبی خطا راه یافته باشد. منتظری می گفت این شبهات قبلاً هم بوده است و سخن تازه ای نیست. بعلاوه این شبهات پاسخ دارد. به ایشان باید پاسخ علمی داد نه اینکه با فشار و تکبر طردشان کرد.

 

وبعد از اینکه با حکومت وحوزه های علمیه اتمام حجت کرد آنگاه به سراغ روشنفکران ونواندیشان رفته به آنها هم پدرانه نصیحت کرد که می دانم با شما نامهربانی کره اند، می دانم که اصحاب قدرت شما را رنجانده اند، اما شما ازاسلام نرنجید، وبا اسلام مهربان باشید، مسلمات دین را جدی تر بگیرید و در باره آنها بیشتر مطالعه کنید وهر شبهه ای به ذهنتان رسید آن را در رسانه ها مطرح نکنید وکوشش کنید مسئولانه تر با این مسائل برخورد کنید. وظیفه روشنفکر مسلمان تولید و تقویت شبهه نیست؛ کوشش برای حل و پاسخ به شبهات است.

 

خودش با همه مشغله ای که داشت قلم به دست گرفت و درباره برخی شبهات جدید درباره وحی رساله نوشت "سفیر حق وصفیر وحی"، در توضیح و تبیین وحی از زبان خودش تا نشان بدهد مدعیاتی از قبیل وحی تجربه نبوی است، در قرآن خطا یافت می شود، الفاظ قرآن ساخته رسول خدا است و معانی آن از درون او جوشیده است، وحی قرائت نبوی از جهان است، با موازین عرفان، حکمت و قرآن به چه میزان سازگار است. به نظر وی حکیمان وعارفان مسلمان در فرآیند وحی، پیامبررا علت قابلی وحی، یعنی گیرنده وحی دانسته اند نه فرستنده و مولّد وحی. از منظر او مدعیات یاد شده با ظواهر قرآن کریم و سنت نبوی سازگار نیست.

 

براین اساس آیت الله العظمی منتظری به دقت مرزبان بصیر آفاق تفکر اسلامی بود. اهل بحث و نقد و گفتگوی محترمانه علمی بود، چه با روشنفکران و دگراندیشان چه با حاکمان و ارباب قدرت. آنچه راکه حق می دانست در ابعاد فلسفی، کلامی، فقهی، اجتماعی و سیاسی می گفت ومی نوشت.  

 

سخن پایانی

 

بحثم را با بیان برخی شدائدی که بر خانواده آن مرحوم وارد کردند به پایان می برم. احمد آقای منتظری نقل می کرد وقتی از مراسم تدفین پدرم فارغ شدیم و به سمت مسجد اعظم آمدیم که قرار بود مجلس ترحیم در آنجا برگزار شود، معمولا ً صاحب عزا را تسلیت می دهند، احترام می کنند و از حسنات او یاد می کنند، کوشش می کنند که مصیبت را بر صاحبان عزا آسان کنند. اما سینه چاکان ولایت صاحب عزا را به مجلس عزا راه ندادند!

 

مأموران لباس شخصی مشهور به سربازان گمنام امام زمان (بخوانید ماموران بدنام) مسجد را پر کرده بودند وبا مشتهای گره کرده وقیافه های خشمگین علیه آن تازه از دنیا رفته شعارمی دادند. آنجا بدترین جایی بود که می شد از رهبر خود دفاع کنند ودفاع کردند. می گویند دفاع بد خودش از هر حمله ای بدتراست. دل فرزندان آیت الله را خون کردند، در شبی که او از دنیا رفته بود به بیتش به دفترش حمله کردند وسنگ پرتاب کردند، شیشه ها را شکستند تا همه بدانند که جمهوری اسلامی حتی از منتظری از دنیا رفته هم می ترسد، آنچنان که از زنده او می ترسید.

 

لا یوم کیومک یا اباعبدالله، می دانیم که برای تو هم نگذاشتند که مجلس ترحیم برگزار کنند، امروز برای آنها که به راه و روش تو هم تأسّی کرده اند نمی گذارند مجلس ترحیم بگیرند ، برگزاری مجلس ترحیم و قرائت قرآن مرجع تقلید هم زیر زمینی شده است، حتی در خانه آن مرحوم هم داشتند قرآن می خواندند، آمدند نوه های او را هم برده اند، چرا ؟ چون در مجلس ترحیم پدر بزرگش عزاداری می کرده اند، عجب عادل وبزرگوارهستند! شنیده ایم در عزای امام حسن (ع) هم همینگونه به تابوت او حمله کردند، بالاخره تاریخ باید تکرار شود، هم حسین پیرودارد هم یزید. فردا خواهیم دید که حسینی های ایران از رهروان یزید چگونه تنفر و انزجارخود را به همه جهانیان ابراز خواهند کرد.

 

السلام علیک یا اباعبدالله. ازهمه شما که به این مجلس عزای حسینی و شب هفت مرحوم آیت الله منتظری تشریف آوردید تشکر می کنم. خداوند به همه ما  توفیق ادامه راه آن بزرگ مرد ایران، اسلام و تشیع راعنایت بفرماید، متبرک باد نام او، پررهرو باد راه او. و السلام

 سایت جرس
http://www.rahesabz.net/story/14720/

 


--
***************************

این ایمیل را برای دوستان خود نیز ارسال کنید. رسانه شمایید

جهت عضو شدن در گروه ايران ما. كافي است كه به آدرس زير يك ايميل ارسال کنید. لازم نيست كه هيچ چيزي در ايميل بنويسيد. سپس یک ایمیل از جانب گروه دریافت خواهید کرد و باید روی لینک داده شده در ایمیل کلیک کرده و درخواست خود را تایید نمایید.
OUR_IRAN+subscribe@googlegroups.com

چنانچه مایل به دریافت این ایمیلها نیستید برای لغو عضویت خود به آدرس زیر یک ایمیل ارسال کنید و لازم نیست که در ایمیل چیزی بنویسید:
OUR_IRAN-unsubscribe@googlegroups.com

--
---------------------------------------------------------------------------------------------------
You received this message because you are subscribed to the Google Groups "OurIran" group.
To post to this group, send email to OUR_IRAN@googlegroups.com
 
To unsubscribe from this group, send email to OUR_IRAN-unsubscribe@googlegroups.com
 
To subscribe to this group, send and email to OUR_IRAN+subscribe@googlegroups.com
 
For more options, visit this group at http://groups.google.com/group/OUR_IRAN?hl=fa

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر