۱۳۸۹ خرداد ۳, دوشنبه

Our Iran تاکيد مجدد بر شرکت مردم در راهپيمايی نخستين سالگرد انتخابات،

 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
ديدار کروبی موسوی در نخستين سالگرد انتخابات: تاکيد مجدد بر شرکت مردم در راهپيمايی نخستين سالگرد انتخابات، سحام نيوز
 
 
محکوم کردن ضرب وشتم نوری زاد در زندان


حجت الاسلام و المسلمين مهدی کروبی روز گذشته به ديدار مهندس موسوی رفت و در مورد مسائل سياسی و امنيتی کشور در آستانه نخستين سالگرد انتخابات دوره دهم رياست جمهوری به گفت و گو پرداخت.
در اين ديدار اين دو شخصيت سياسی با اشاره به فرارسيدن خرداد ماه بر اهميت روزهای دوم خرداد به عنوان روز حرکت جديد از سوی مردم، سوم خرداد به عنوان روز حماسی آزادسازی خرمشهر ، ۱۴ خرداد روز رحلت حضرت امام خمينی(ره) و ۱۵خرداد به عنوان فرازی حساس از تاريخ معاصر که منجر به انقلاب اسلامی شد تاکيد شد و در مورد رويدادهای روز ۲۲خرداد و روز حماسی ۲۵خرداد و نيز ۳۰خرداد تبادل نظر گرديد.

در اين ديدار بر ضرورت تدوين نوشته هايی که به صورت دقيق اتفاق های آن روزها را بيان کرده اند تاکيد و گفته شد: روشن شدن آنچه از ۲۲خرداد تا کنون اتفاق افتاده است برای پيشرفت جنبش سبز و نشان دادن مسير حق جويی و حق طلبی ملت بسيار مهم است

در اين جلسه همچنين تصميم گرفته شد تا در صورت دادن مجوز راهپيمايی، در سطح ملی مردم به شرکت در اين راهپيمايی دعوت شوند و در غير اين صورت برای اطلاع رسانی و آگاهی بخشی با تنوع و تکثری که شبکه های اجتماعی دارند به صورت مسالمت آميز جريان اطلاع رسانی صورت گيرد.

همچنين کروبی و موسوی ضمن تاکيد بر بيهودگی مقابله خشونت آميز با جنبش سبز و گسترش امواج سبز آگاهی عليرغم همه محدوديت ها، اتفاقات يک هفته اخير در دانشگاهها را نشانه ای از بی اثر بودن ضرب و زور در برابر مطالبات به حق مردم دانسته و تصريح کردند مردم به دنبال حقوق تصريح شده انسانی در قانون اساسی و خواهان انتخاباتی غير گزينشی و آزاد و نيز خواهان ازادی رسانه ها و آزادی زندانيان سياسی هستند.

در اين جلسه ضمن اشاره به حملات لباس شخصی ها به دفاتر و شخصيت ها، که به سلاح های سرد و گرم و بی سيم مجهز هستند تاکيد شد: اين اقدامات، سازمان يافته و دنباله همان فجايع کهريزک و کوی دانشگاه است که امروز به شکل ديگری ظاهر شده است .

آنها همچنين ضمن ابراز تاسف از ضرب و شتم نوری زاد در زندان، اعمال خشونت و کتک زدن يک هنرمند برای ارعاب او را يک رويه از پيش تعيين شده و ظالمانه بر شمردند که دل هر دلسوز نظام را به درد می آورد.

کروبی و موسوی در اين جلسه تصريح کردند: همه اين اتفاقات ناشی از سکوت در مقابل مظالم بوده است و برای جلوگيری و ختم اين روش های غير قانونی و غير شرعی بايد بدون توجه به عقايد و اتهامات افراد و گروه های مختلف از حقوق آنها دفاع شود چرا که رويه اسلامی دفاع از حقوق مظلوم است، با هر گرايش و فکری.

کروبی و موسوی با ابراز نگرانی نسبت به شيوع گسترده دروغ در گفته ها و دستکاری آمار و اطلاعات هشدار دادند که شيوع دروغ قطعا ضمن ويران کردن اوضاع اقتصادی و سياسی و فرهنگی به بنيان های فکری جامعه نيز لطمه خواهد زد و بايد به همه گفت که اسلام مخالف دروغ و فساد است و بايد به مردم بگوئيم حساب فساد و ساير اقدامات غير انسانی و غير قانونی را از اسلام جدا کنند.

دراين جلسه ضمن تبادل نظر پيرامون اوضاع اقتصادی کشور، افول صنايع ملی، گسترش بيکاری و وضعيت بد حقوق بگيران و کارگران و معلمان به عنوان مهمترين مشکلات اقتصادی کشور عنوان شدو تصريح گرديد منحرف کردن اذهان مردم از دلايل اصلی گريز از هنجارها، تاکتيکی برای انحراف ذهن مردم است و دولتمردان به جای دليل تراشی بيکاری و گرانی را کنترل کنند و از اقتصاد ملی حمايت کنند آنگاه خواهند ديد که بسياری از جرم ها کاهش پيدا می کند.

در اين جلسه همچنين تاکيد شد اگر صدا و سيما از سياست يک صدائی و انحصار طلبی دست بردارد در سطح جامعه با اقناع و وحدت بيشتری روبرو خواهيم بود.

اين دو شخصيت برجسته سياسی اين پرسش را مطرح کردند که اين چه دستگاهی است که بدان لقب رسانه ملی داده اند و از اخبار و نظرات ملت در آن خبری نيست؟

آنها در پايان با اشاره به در پيش بودن سالگرد رحلت حضرت امام به اثرات سوء قلب عقايد و روش و منش سياسی امام (ره) از سوی حاکمان ، صدا و سيما و رسانه های خارجی اشاره و اذعان شد: متاسفانه برای وارونه نمايی آنچه در دهه اول انقلاب گذشته است صداهای بيگانه و صدای حاکمان هماهنگ عمل می کند که ضرورت دارد با توجه به در پيش بودن مناسبت ۱۴ و ۱۵خرداد اگاهی بخشی صادقانه و بدون تعصب از آن دوران صورت گيرد

گویا نیوز

http://news.gooya.com/politics/archives/2010/05/105323.php

 

=============================================

 

 
 
 

 

تجاوز به يک زندانی در زندان رجايی شهر کرج، هرانا

 

خبرگزاری هرانا – بهرام تصويری خيابانی زندانی محبوس در زندان رجايی شهر از سوی دو تن از پاسداران بند مورد تجاوز با باتوم قرار گرفت.

بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، يک زندانی عادی محبوس در زندان رجايی شهر به نام بهرام تصويری خيابانی که به دليل نامعلومی جهت تنبيه به سلول انفرادی اين زندان منتقل شده بود در اثر نگهداری طولانی در سلول انفرادی و عدم اجازه تماس با منزل، اقدام به خودسوزی در داخل سلول انفرادی نمود

نگهبانان و پاسداران پس از مشاهده خودسوزی توسط دوربين های مدار بسته وی را از مرگ نجات داده و سپس با کپسول ضد حريق اقدام به شکستن دست و پای وی نمودند و پس از انتقال به سلول ديگر به وی با باتوم تجاوز می کنند.

نامبرده پس از تحمل يک ماه سلول انفرادی جهت درمان شکستگی پا که به شدت عفونت کرده بود به بهداری زندان منتقل می شود و پس از درمان سطحی و تراش استخوان پايش به بند عمومی منتقل می شود.

شکايت خانواده نامبرده از مسببين امر باعث شده است که فشار و تهديد بر اين زندانی از سوی آمرين در اين زندان افزايش يابد

گویا نیوز

http://news.gooya.com/politics/archives/2010/05/105335.php

 

=================================

 

 

ژوليت بينوش به هنگام درياقت نخل طلايی کن: گناه جعفر پناهی هنرمندبودن و مستقل‌بودن است، کشوری به حمايت ما نياز دارد

 

خبرنامه گويا - ژوليت بينوش، بازيگر فرانسوی فيلم "رونوشت برابر اصل" آخرين ساخته‌ی عباس کيارستمی، به خاطر بازی در اين فيلم موفق شد نخل طلای بهترين بازيگر زن شصت‌وسومين دوره‌ی جشنواره‌ی کن را از آن خود کند

ژوليت بينوش به هنگام دريافت جايزه‌ی خود گفت: "چه شادی ای، چه شادی‌ای... چه سعادتی است کار با عباس!... دوربين تو مرا به زنانه‌گی‌ام، به خوی‌ام و به سخاوت‌ام هوشيار کرد. کلامی نمی‌توان يافت... چرا که ما روبه‌روی دوربينی قرار داشتيم که دوست‌مان دارد و دوست‌داشتن زيباترين چيز معجزه است."

ژوليت بينوش در بخش پايانی صحبت‌های خود نام جعفر پناهی را در دست گرفت و گفت: "و امروز مردی هنوز در ايران است که گناه‌اش هنرمندبودن و مستقل‌بودن است؛ و من امشب به‌ويژه به او فکر می‌کنم و اميدوارم سال ديگر در بين ما حضور داشته‌باشد. هنرمندبودن و روشن‌فکربودن مبارزه‌ی دشواری است... يک کشور (ايران) به ما نيازمند است... همين"


گویا نیوز

 
 
========================================
 
 
 
 
 
 
 
 
 
دقّ الباب (صلاح خلق و فلاح علما)

عبدالکریم سروش

 
جرس: دکتر عبدالکریم سروش در آغاز خرداد ماه و سالگرد جنبش سبز در نامه ای خطاب به مراجع و عالمان دین از آنها خواست تا در برابر حاکمان ظالم، آرام ننشینند و برای بیان حقیقت، بی واهمه از جنود حرامیان، به حوزه علمیه نجف هجرت کنند تا "هم از قبح استبداد بگویند هم از حسن آزادی؛ و دین ورزی را در هوایی آزاد و پر رقیب تجربه کنند و اجتهادات نوین خود را با تشنگان معنویت در میان بگذارند." در باور سروش "انتظار مردم از روحانیان راستین بیشتر است و زندانیان این جنبش و شهیدان این شورش پیامی برای شهسواران عرصه دین و دانش دارند" . 


واعظ ما بوی حق نشنید، بشنو کاین سخن
در حضورش نیز می‌گویم نه غیبت می‌کنم
چون صبا افتان و خیزان می‌روم تا کوی دوست
وز رفیقان ره استمداد همت می‌کنم
 
به مشایخ و مراجع کرام درود می‌گویم و از آنان اذن ورود می‌طلبم.
سالروز قیامت صغرای خلق و نهضت کبرای سبز نزدیکتر می‌شود و انتظار مردم ازروحانیان راستین بیشتر. زندانیان این جنبش و شهیدان این شورش پیامی برای شهسواران عرصه دین و دانش دارند:
می‌دانیم که شما اقطاب و ارکان دین خود از مظلومان مظالم جمهوری اسلامی هستید و از این که معاصی و مفاسد این حکومت جائر نام نیک شما و دامان پاک شریعت را آلوده کرده ظاهری دژم و باطنی نژند دارید و سینه پر آتش خود را به آب صبوری ساکن می‌کنید و «زبان بریده به کنجی نشسته» زیر لب لاحول می‌گویید و ربٌ یسٌر می‌خوانید و از نگاه‌ها و پرسش‌های سرزنش‌آلود مریدان و محارم می‌گریزید که چرا وعده عسل دادید واکنون سرکه می‌فروشید و چون به خلوت می‌روید با خدا شکوه می‌کنید که خدایا مرجعیت وقطبیت دادی. صد شکر. اما چرا در این عصر و در این احوال؟ که نه مجال انتقاد هست نه نشاط اجتهاد. حتی در نوشتن رساله عملیه هم آزادی نیست و فتوا و فرمان حکومت مقدم است. نه حرمت و اعتباری برای فقه مانده، نه قداست و استقلالی برای حوزه. حجت‌ها آیت و آیت‌ها آلت قدرت گشته‌اند.
و چرا خونین دل و خسته جگر نباشید که مغلوب و مرعوب، در گذرگاه تنگ عافیت و برمسند خطیر مسئولیت نشسته‌اید و نظاره می‌کنید که استبداد دینی چوب حراج بر اخلاق وایمان خلایق زده است و شریعت را به خدمت سیاست گرفته است و کمر عدالت را شکسته است. شکم اقتصاد فربه از حرام است و چهره دین عبوس و جویبار فرهنگ گل‌آلود و هوای سیاست مرگ زا و آسمان آزادی تیره و چشم هنر گریان و دل دانش بریان و جان و آبرو ارزان است و ریاکاری و رشوه خواری و دروغ زنی و مداحی و دهان دوزی و قلم سوزی و آبروریزی وعالم ستیزی و جاهل پروری و خرافه گستری و قانون شکنی و وحشت افکنی و تهمت پراکنی وتملق و تزویر و تقلب و تبعیض، سکه دارالضرب ولایت و قوت غالب حکومت است.
دیگر نه در قضا انصاف و عدالتی مانده است، نه در مجلس تدبیر و شجاعتی، نه دردولت توان و لیاقتی. و به تعبیر فصیح پیشوای پارسایان:
"بارض عالمها ملجم وجاهلها مکرٌم:جاهلان قدر می‌بینند و بر صدر می‌نشینند و عالمان لجام به دهن دارند" نهج البلاغه
جاهلان سرور شدستند و ز بیم
عاقلان سرها کشیده در گلیم
می‌دانیم که شما هم بر این مردم نیک سیرت رحمت می‌آورید که همچنان در چنگال دیو استبداد اسیرند، نه لبخند بر لب دارند نه شادی در دل، نه نان در سفره نه دانش دردفتر، نه نشاط عیشی نه درمان دلی. به جز قلبی غمناک و چشمی نمناک برایشان چه مانده است؟ محتسبان لبخندشان را ربوده‌اند و واعظان شحنه‌شناس ایمانشان را. مفسدان نانشان را بریده‌اند و جاهلان دفتر معرفتشان را دریده‌اند. نه رنگ دادگری می بینند نه چهره عدالت. گران از تکالیف و تهی از حقوق. رهبرانشان شب و روز ارجوزه عدالت می خوانند و به دنیا درس مهر و مدیریت می دهند اما خود زندانها را از شقاوت و قساوت انباشته اند و جامعه را به عفونت دروغ و ریا آغشته اند. قاتلان بی باک حقیقت اند و سارقان چالاک حریت. هر بانگ نصیحتی را صدای دشمن و هر ندای مخالفتی را ندای اهریمن می شمارند. گویی خود طاووسان عالم غیبند و دیگران جاسوسان عالم غرب. منکر معروفند و معروف به منکر. شما روحانیان راستین با رفتار ستم ستیزانه خود می‌توانید چهره متبسم اسلام باشید و پیام روح نواز دیانت را به خلقی خسته از خشونت برسانید تا بدانند که همواره در کنار مردمید و بنام اسلام نه چاهی برای کسی می‌کنید نه جاهی برای خود طلب می‌کنید.
رطب خوردگان ولایت و ثناگویان قدرت نه منزلتی نزد خالق دارند نه محبوبیتی نزدخلق، اما شما حاملان امانت دین و وارثان سنت سید المرسلین بر سر پیمان خود با خلق و خالق بمانید که از شما همین انتظار می رود و بس. مطمئن باشد که نه اسلامیت این سرزمین نه استقلالش، هیچکدام در گروی بقاء مشتی طراران حاکم نیست و پشتیبانی از این "طالبان نامطلوب" نه خشنودی ملت را در پی دارد نه آبروی روحانیت را.
انسداد و استبداد کم بود، سپاهیان گستاخ و دراز دست، مرجع تراشی و مرجع کوبی هم می‌کنند. «هیچ ندانی» را که رسما خبط دماغ دارد، مسند مرجعیت داده‌اند تا در ثنای رهبر مدیحه بخواند وسینه بزند و او را «کوثر» بنامد و از آن طرف در فجر تصدٌی ولایت که مقام رهبری دماغ مرجعیت می‌پخت، فقیه نزیهی را که بر او دلیری و خرده گیری کرد و او را از «افتاء بغیر علم» بر حذر داشت به عذاب الیمی دچار کردند که همه سرها درگلیم کشیدید و بر حرمت ضایع شده فقاهت و مرجعیت خون خوردید و خاموش نشستید. نگذاریدبیش ازین نام و ناموستان فدای هوسهای سیاه سپاهیان شود ونا خواسته در زمره حامیان استبداد دینی به قلم روید.
دلیران عرصه جهاد اکبر، تیغ زبان آختند وبر دولت غاصب تاختند. ارادتی به خلق نمودند و سعادتی بردند. اکنون نوبت شما خاموشان ناخرسند است. توقع محرومان ومظلومان از شما بسی بیش از آن است که افسرده دل وپریشان حال بنشینید و در عیان ازملامت جباران تن زنید و در نهان شکوه به درگاه قاصم الجبارین برید، یا مخفیانه «بردر ارباب بی‌مروت دنیا» پیامی بفرستید و جوابی نشنوید. کار از اعوذ و لاحول نمی رودو خواهش و سفارش از اثر افتاده است و سکوت در مقابل جباران صدای آنها را بلندترکرده است. و حال که نه رای موافقت دارید نه یارای مخالفت، مصلحت در مهاجرت است. جهاد اصغر کنید. «خاطر بدست تفرقه دادن نه زیرکی ستاگر دهانها را بسته اند پای ها را که نشکسته اند. الفرار مما لایطاق من سنن المرسلین. "باید برون کشید ازین ورطه رخت خویش"
گرچه راهیست پر از بیم زما تا بر دوست
رفتن آسان بود ار واقف منزل باشی
بلی کاری پرهزینه و راهی پر مخاطره است اما شما یسر پس از عسر را ببینید و به فرج بعد از حرج بیندیشید وفلاح وصلاح خلق را که نگاهش به رفتار شماست پاس داریدوعتاب فرشتگان با ستم پذیران مستضعف را دوباره در قرآن بخوانید که: «چون فرشتگانجان ظالمانی را می ستانند که بر خود ستم کرده اند، ازآنان می پرسند درچه حال بودید؟می‌گویند مستضعف ودرمانده بودیم و در دیار خود رخصت انجام وظیفه نداشتیم. فرشتگان درپاسخ می‌گویند: زمین خدا که فراخ بود و مهاجرت که ممکن بود.» (ان الذین توفاهم الملائکة ظالمی انفسهم....نساء ۹۷ )
و مباد که حضرت ربٌ الارباب در روز جزا با فقیهان مستضعف خطاب قهر کند و راه عذررا بر آنان ببندد و به سوء عاقبت محکوم شوند.
راهی به سوی عاقبت خیر می رود
راهی به سوء عاقبت، اکنون مخیری
مهاجرت چون یک رهنمود دینی و قرآنی و یک شیوه اعتراض مدنی و انسانی و به منزله جستن راهی برای رستن از زندان و رسوا کردن زندانبانان، در سیره عالمان دین ثبت افتاده است و مهاجرت عالمان از ایران به عراق و از عراق به ایران در دوران مشروطه ومعاصر سنت نیکو و آزادیخواهانه ای بوده ست. «سرهنگان شاه» که بر سر شما نشسته اندسکوت مظلومانه تان را به مسالمت و حمایت تفسیر می‌کنند. بانگ بلند مهاجرت قفل این سکوت شبهه ناک را خواهد شکست و توهٌم تسلیم ننگین را خواهد زدود.
حوزه فقهی شیعی نجف پس از رکود و توقف کوتاه، اینک به سابقه هزار ساله خود رجوع می‌کند و در اندیشه بالندگی دوباره است. نجف اکنون می‌تواند قم را آزاد کند و نفس فروبردگان و ترس خوردگان قم و مشهد را به فراخنای حوزه فقاهت خود راه دهد تا رسالت دینی و تاریخی شان را با شجاعت بگزارند و به بانگ چنگ بگویند آن حکایت‌ها که ازنهفتن آن دیگ سینه می زد جوش
و بی واهمه از جنود حرامیان و آدمی خواران و تبه کاران و ظلمه و قتله و عمله استبداد دینی و «سربازان بد نام امام زمان»، داستان یوسفان افتاده در چنگال گرگان را باز گویند. هم از قبح استبداد بگویند هم از حسن آزادی؛ و دین ورزی را در هوایی آزاد و پر رقیب تجربه کنند و اجتهادات نوین خود را با تشنگان معنویت در میان بگذارند. والبته «عراق ونجف» نام هرجاست که آزادگان در آن امن و آزاد وگشاده دست وگشاده زبان باشند که"این وطن مصروعراق و شام نیست."
لیمیز الله الخبیث من الطیٌب و یجعل الخبیث بعضه علی بعض ... (انفال 37): "اینگونه خداوند پاک را از ناپاک جدا می‌کند و ناپاکی ها را بر هم می نهد و یکجا به آتش جهنم می سپارد."
آنگاه رطب خوردگان ولایت می مانند و وعٌاظ السلاطین و خدٌام الشیاطین و «مشایخ بی نشان از عشق» و سفلگانی که هرصبح و شام بر در سرای سلطنت سجده می برند و پشت برقبله نماز می‌کنند و با غاصبان می‌نشینند و دست در خون مغصوبان می برند و عهد خالق را می‌شکنند که «بر سیری ظالم و گرسنگی مظلوم آرام ننشینند.» (نهج البلاغه خطبه شقشقیه: و ما اخذ الله علی العلماء الا یقارٌوا علی کظٌة ظالم و لا سغب مظلوم)
مردم هم، غربال بصیرت بدست، می مانند تا خادمان را از خائنان باز شناسند و نگین سلیمان را از دست اهریمنان بیرون کنند و دیوان را از مسند خدیوان فرو کشند.
آنروز ستم گران انگشت ندامت به دندان می گزند که چرا با رسول همراهی نکردند وچرا فلان کس را به دوستی بر گرفتند.» (و یوم یعضٌ الظالم علی یدیه یقول یالیتنی اتخذت مع الرسول سبیلا ...فرقان: 27 و 28 ).
می‌دانیم که مشاطگان قدرت و فراشان ولایت و پندارپروران بنگاه بانگ و رنگ و عمله استبداد دینی، گوشها را پر و دلها را خالی کرده اند که اگر خیمه خواجگی خودکامکان فرود آید معاصی و مفاسد از یک سو و اعادی و اجانب از سوی دیگر خاک ایران را فتح خواهند کرد و تنها دولت شیعی جهان را بر خواهند افکند. اما این فریبی فرسوده و دروغی کهنه بیش نیست. نظام شقاوت بنیاد استبداد خود بدترین مفسدت و معصیت است وشجره خبیثه ای است که بر آن اصناف حشرات رذائل جمع می آیند و فقط بهار فرخنده مردمسالاریست که بر خزان خشک خشونت و رذیلت مهر خاتمت خواهد زد.
بلی مزاج دهر تبه شده است و راهزنان و حرامیان در کمینند اما علمای اسلام دل قوی دارند و آسوده خاطر باشند که عرق ملی و غیرت دینی و همت مصلحانه و تعهد وطن دوستانه زنان و مردان و دانایان و روشنفکران این دیار هرگز این عزیز نگین را به دست اهریمنان نخواهند سپرد وایران را برای ایرانیان نگاه خواهد داشت.
حدیث حکومت شیعی و خطر زوال آن هم بهانه ای و افسانه ای بیش نیست. این حکومت چه شباهتی به سیره و سنت و شیوه و شریعت سردار عدالت ،علی(ع) دارد تا لاف از شیعی وعلوی بودن زند؟ علی کجا و اکرام جاهلان و الجام عالمان کجا؟ علی خود از پیامبر اکرممی‌آورد که بارها فرمود «جامعه ای که در آن ضعیفان نتوانند حق خود رابیلکنت زباناز قدرتمندان بگیرند جامعه ای ناپاک است» (نهج البلاغه، نامه به مالک اشتر) و حقا که نظام ولایت مطلقه جز این جامعه ناپاک دست پختی نداشته است که در آن قوه قضائیه پاک هیچ کاره است و قصابان همه کاره. امروز جانی تاوان انتقادی است. نقادان غدر می بینند و مداحان قدر. و
سرتاسر دشت خاوران سنگی نیست
کز خون دل و دیده بر او رنگی
و باری مگر مشروعیت حکومت وابسته به عنوان شیعی و سنی است؟ مشروعیت یک قائمه بیشتر ندارد و آن عدالت است و بقیه هر چه هست فرع آن است. جمهوری اسلامی ایران به گفته آن فقیه فقید(آیت الله منتظری رضوان الله علیه) اینک نه جمهوری است نه اسلامی. دینی و شیعی انگاشتنش عین قلب حقیقت و جفا بر طریقت است.
و اگر چه نظام ولایت مطلقه واسلام عبوسش، قاطبه دینداران را شرمنده از مسلمانیکرده است، چهره متبسم و انسان نواز و حق مدار و خرافه گریز و خرد پذیر روشنفکری دیندار وعالمان پارسا چندان دلرباست که کسی از آن نگریزد و کفر را بر ایمان نگزیند. و «برغم مدعیانی که منع عشق کنند» اینجا هم سخن آن فقیه فقید حجت موجه ماست که درغیبت استبداد دینی، ایران از آن همه ایرانیان و شهروندان متساوی الحقوق خواهد بود وهر کس و هر قوم به اندازه قدر خود بر صدر می نشیند و اقبال می بیند.
از "هجمه کفر" هم باک ندارید. دینداران برهانهای قاطع دارند. فطرت و تاریخ باآنهاست. دلیل و علت در خدمت آنان است. چهار قرن است که در مغرب زمین گزنده ترین وکوبنده ترین حمله ها را به دین کرده و می‌کنند اما چراغ کلیسا هنوز روشن است و رونق این کارخانه کم نشده است و دینداری معرفت اندیش در بالندگی است و کتابهای محققانه در تاریخ و فلسفه و تفسیر دین بسی بهتر و بیشتر از کشورما به بازار می آیند. بلی روحانیان دیگر سروری نمی‌کنند و سقف حکومت را بر ستون شریعت نمی زنند. دین در جای خود نشسته است. نه در راس امور است نه در ذیل امور. و مردم به قدری که علم و هنر و فلسفه و نقد جدید رخصت می دهد پای اعتقاد را در گلیم دیانت درازمی‌کنند. کافران کفر می ورزند و مومنان ایمان. «مومنان ز اقرار مست و منکران زانکار مست» و نهایتا ماندنی ها می مانند و رفتنی ها چون کفی بر آب می روند.
دشمنان با انبیا بر می تنند
پس ملائک ربٌ سلٌم می زنند
کاین چراغی را که هست او نور دار
از دم و پف های دزدان دوردار
بهار مردم سالاری و خزان خودکامگی حوالت تاریخی ماست و فردا که قیامت صغرای خلق قائم شود و فرٌ دولت فرادینی فرا رسد و آفتاب مردم سالاری طلوع کند وافسر فرومایگان فروافتد و جشن زوال استبداد دینی برپا شود و داغ دیدگان انسداد و استبداد، زنجیر برپای زنجیربافان نهند و تبانی نهانی خرقه پوشان و ولایت فروشان و مثلث تیغ و طلا وتسبیح را آشکار کنند، روز شرمساری خودکامگان و دریوزگان آنها خواهد بود.
سخنی هم با عابدان و صالحان:
غاصبان حاکم، خود آب و خاک میهن را از عفونت استبداد (که اکبر گناهان کبیره است) انباشته‌اند و سلسله جور بر دست و پای خلایق نهاده‌اند، آنگاه خطیبان خناس، وسوسه وغلغله در افکنده اند که زلزله در پیش است و "پیراهن چاک ماهرویان" دامن زمین را چاک خواهد کرد. خرقه پوشان هم دام تزویر نهاده اند و سر حقه باز کرده اند و خواب وخرافه می پراکنند و دعا و تعویذ تعلیم می‌کنند و بر رونق بازار شیادی می افزایند. زلزله ای را که در ارکان ولایت افتاده می بینند و می پوشند و در عوض برای زلزله طبیعت و گناهان موهوم مردم می جوشند و می‌خروشند.
تاریخ اما نشان نمی دهد که پیامبر علیه السلام مردم را از زلزله ترسانده باشد یا دعای ویژه زمین لرزه به آنان آموزانده باشد! در عوض به گواهی روایات و ماثورات، آنچه پیامبر از آن می هراسید و پیروان خود را از آن می هراساند "چیرگی حاکمان بیرحم" بود و کمتر می شد که از مجلسی برخیزد و این دعا را نخواند: اللهم اقسم لنا من خشیتک ما یحول بیننا و بین معصیتک ... ولا تسلط علینا من لا یرحمناخدایا از خشیتت چندان نصیب ما کن که گناه نکنیم ... و کسانی را که به مارحم نمی‌کنند بر ما چیره مکن» (جامع الاحادیث، جلال الدین سیوطی). یعنی از نگاه باطن بین آن آموزگار بزرگ تقوا و توحید، سلطه ظالمین صد بار از لرزیدن زمین هراس آورتر بود. و به حقیقت اگر به دعا از خدا چیزی را باید خواست همانا برافتادن حاکمان بی رحم است، حاکمانی که از قتل و غصب و نهب و تجاوز و تطاول و چپاول و تقلب و تزویرو افترا و شکنجه و اعدام، مغولان و طالبان را شرمنده كرده‌اند.
نیکوست که همه نمازگزاران و خداخوانان از هر کرانه تیر دعا روان کنند و به پیروی افتخار آمیز از رسول اکرم این کلمات را بر لوح جان و صفحه زبان نقش کنند و در عیان و نهان، در شب و روز، در خانه و خیابان، در صلوات و مناجات و در سجده و قنوت، به هرلهجه و هر زبان، از صمیم جان بخوانند و از خدای رحیم رحمان بخواهند تا سایه سلطه سفلگان بی رحم را از سر امت مرحومه کم کند و چشم نمناک و دل غمناکشان را روشن و خرم کند.
شاعران و هنرمندان و خوش نویسان نیز وام هنرمندی را بگزارند و این کلمات پربرکات را بر الواح و صحائف، بر دیوان و ایوان و بر رسانه ها و رایانه ها رقم زنند وبه شهد عبارت و سحر بلاغت بیامیزند و دل مظلومان را مسرور و چشم ظالمان را کورکنند.
چو غنچه گرچه فروبستگی است کار جهان
تو همچو باد بهاری گره گشا می‌باش
چو پیر سالک عشقت به می حواله کند
بنوش و منتظر رحمت خدا می‌باش
 
 
جرس
--
***************************

 

 


این ایمیل را برای دوستان خود نیز ارسال کنید. رسانه شمایید

جهت عضو شدن در گروه ايران ما. كافي است كه به آدرس زير يك ايميل ارسال کنید. لازم نيست كه هيچ چيزي در ايميل بنويسيد. سپس یک ایمیل از جانب گروه دریافت خواهید کرد و باید روی لینک داده شده در ایمیل کلیک کرده و درخواست خود را تایید نمایید.
OUR_IRAN+subscribe@googlegroups.com

چنانچه مایل به دریافت این ایمیلها نیستید برای لغو عضویت خود به آدرس زیر یک ایمیل ارسال کنید و لازم نیست که در ایمیل چیزی بنویسید:
OUR_IRAN-unsubscribe@googlegroups.com

--
---------------------------------------------------------------------------------------------------
You received this message because you are subscribed to the Google Groups "OurIran" group.
To post to this group, send email to OUR_IRAN@googlegroups.com
 
To unsubscribe from this group, send email to OUR_IRAN-unsubscribe@googlegroups.com
 
To subscribe to this group, send and email to OUR_IRAN+subscribe@googlegroups.com
 
For more options, visit this group at http://groups.google.com/group/OUR_IRAN?hl=fa

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر