۱۳۹۱ فروردین ۹, چهارشنبه

[گروه لیمو:8949] آرزوهایی که حرام شدند

 آرزوهایی که حرام شدند
جادوگری که روی درخت انجیر زندگی میکرد به لستر گفت: یه آرزو کن تا برآورده کنم. لستر هم با زرنگی آرزو کرد، دو تا آرزوی دیگر هم داشته باشد. بعد با هر کدام از این سه آرزو سه آرزوی دیگر آرزو کرد. آرزوهایش شد نه آرزو با سه آرزوی قبلی. بعد با هر کدام از این دوازده آرزو سه آرزوی دیگر خواست، که تعداد آرزوهایش رسید به ۴۶ یا ۵۲ یا… به هر حال از هر آرزویش استفاده کرد برای خواستن یه آرزوی دیگر، تا وقتی که تعداد آرزوهایش رسید به… ۵ میلیارد و هفت میلیون و ۱۸ هزار و ۳۴ آرزو…
بعد آرزو هایش را پهن کرد روی زمین و شروع کرد به کف زدن و رقصیدن جست و خیز کردن و آواز خواندن و آرزو کردن برای داشتن آرزوهای بیشتر بیشتر و بیشتر در حالی که دیگران میخندیدند و گریه میکردند، عشق می ورزیدند و محبت میکردند، لستر وسط آرزوهایش نشست آنها را روی هم ریخت تا شد مثل یک تپه طلا و نشست به شمردنشان تا …… پیر شد و بعد یک شب او را پیدا کردند، در حالی که مرده بود و آرزوهایش دور و برش تلنبار شده بودند.
آرزوهایش را شمردند حتی یکی از آنها هم گم نشده بود، همشان نو بودند و برق میزدند. بفرمائید چند تا بردارید به یاد لستر هم باشید که در دنیای سیب ها و کشف ها همه آرزوهایش را با خواستن آرزوهای بیشتر حرام کرد!!!

--
=>=>=>=>=>=>=>=> آیا به همان میزان که کلاس "دشمن شناسی" میرویم در کلاس "دوست شناسی" هم شرکت می کنیم؟ <=<=<=<=<=<=<=<=
دریافت این پیام بدلیل ثبت نام شما در گروه است گروه Google Groups "لیمو
»« Lemon".
جهت ارسال به این گروه، ایمیل را ارسال کنید به lymoo@googlegroups.com
 
برای سایر گزینه ها، به این گروه مراجعه کنید در
http://groups.google.com/group/lymoo?hl=fa?hl=fa

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر