| شعر "یک خیابان خاطره از چشم تو جا مانده است" از شاعر "سید ابولفضل صالحی" | غزلی از نوجوانی
چشم در چشم تو تا دیدم نگاه خویش را
مست گشتم گم نمودم باز راه خویش را
دیر سالی شد که میدان دلم تسخیر تو است
خوب جولان میدهی چشم سیاه خویش را
روز وشب را صفحه شطرنج پنداری ومن
مات دیدم بی رخ تو کار شاه خویش را
هیچ تقویمی نمی داند که اغازم کجاست
گم نمودم با تو ای مه سال و ماه خویش را
غزلی از این روزها
رفتی و چشمی به راهت تا ابد وا مانده است
یک خیابان خاطره از چشم تو جا مانده است
در شب چشمت هیاهوی غریبی بود حیف
کز قطار عاطفه دلهایمان جا مانده است
در کجاتقویمشان شب را شمارش میکند
روزهامان رفته و از عمر شب ها مانده است
شاعری می خواست با تو مثنوی ها طی کند
بی تو اما در ردیف یک غزل وا مانه است | | www.shereno.com | |
--
=>=>=>=>=>=>=>=> آیا به همان میزان که کلاس "دشمن شناسی" میرویم در کلاس "دوست شناسی" هم شرکت می کنیم؟ <=<=<=<=<=<=<=<=
دریافت این پیام بدلیل ثبت نام شما در گروه است گروه Google Groups "لیمو
»« Lemon".
جهت ارسال به این گروه، ایمیل را ارسال کنید به lymoo@googlegroups.com
برای سایر گزینه ها، به این گروه مراجعه کنید در
http://groups.google.com/group/lymoo?hl=fa?hl=fa
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر