From: Kurosh Salehi <kurosh.sina85@gmail.com>
Date: 2014-11-16 23:11 GMT+03:30
Subject: Re: {در به در :28655} آیا واقعا" دختر برکت خانه است ؟؟
To: Mansour Rezaei <manrezaei655@gmail.com>
آقا کوروش سلام.انشاءالله که فرزندان گلت همواره سالم و شاد بوده و صد سال زیر سایه پدر و مادر زندگی شادی داشته باشند .منم با شما موافقم و به نظر من هم هیچ فرقی بین دختر و پسر وجود ندارد و مهم صالح بودن آنهاست. معتقدم بچه ها گلهای زیبای باغ آفرینش هستند و هرکدام عطر خاص خود را دارند و بخصوص دختران کوچک و شیرین که فرشته های روی زمین هستند .کاش نظرتان را به آدرس گروه میفرستادید تا در گروه پست شود . علیهذا از لطف و اظهار نظرتان ممنونم .2014-11-16 21:50 GMT+03:30 Kurosh Salehi <kurosh.sina85@gmail.com>:سلام من هم یک پدرم و یک دختر ویک پسر دارم و هردو آنها رد به یک اندازه دوست دارم.
ولی یادمان باشد کسانی که هنوز بین دختر و پسر فرق می گذارند مانند جاهلیت قبل از اسلام رفتار می کنند که پایه و اساس لغزانی دارند.
که آن هم ناشی از بی فرهنگی و نادانی آنهاست.در Nov 16, 2014 9:37 PM، "Mansour Rezaei" <manrezaei655@gmail.com> نوشت:--
ماهرخ غلامحسینپور- روزنامه نگار
خاله جان سیزده بچه داشت، زیبا بود با گیسهای بافته شده زیرمینیاتوری هزار رنگِ پر از پولکهای براق رنگی، اما این تابستان که از روستا آمده بود شهر، باز هم شکمش ورآمده بود و بازهم آمده بود برای زایمانش. خیال میکنم سالی یک ماه خانهٔ ما اطراق میکرد. اما سه زایمان آخرش بیهیاهو و در سکوت گذشت چون دختر زائیده بود.
یک نیمه شب که از زور تشنگی در دل گرمای پر عطش تابستان از خواب پریدم، زمزمه حرف زدن مادر و خاله جان زیر توری پشه بند پشت بام میآمد، خاله با بغض میگفت: «این بار اگر بازم بچه دختر باشه دیگه رام نمیده خونه، طلاقم میده، دیروز که بقچه مو میبستم اومد بالا سرم گفت اگه بازم دختر زائیدی خودت برنگرد، همون جا پیش طایفهات بمون منم میرم یه زن پسرزا میگیرم.»
مادرم آهی از سر درد کشید. زمان هایی که سه خواهرِ بعد از خودم به دنیا آمدند را خوب به خاطر دارم، پدرم نماز شکر خواند. عجیب بود که مادرم بر خلاف آقاجان و با اینکه زن رنج دیدهای بود اما بین بچههایش فرق میگذاشت، ظاهرا میگفت که تفاوتی بین ما قائل نیست. البته که به ما چهار خواهر هم کم محبت نمیکرد، اما واقعیتش این بود که مهرش به پسرهایش جور دیگری بود، پول تو جیبی بیشتر، سهم غذای بیشتر و بهتر و میوههای نوبرانه که مادرم یواشکی زیر چادرش برای آنها قایم می کرد، رسیدگی، رتق و فتق سر و وضع لباس، کیف، کفش، کتاب هایشان و مهرو محبتی که مادر نثارشان میکرد همیشه ته دل مرا رنجور میکرد. انگار ما از دو سیارهٔ جدا بودیم.
مادرم جواب داد: «ای خواهر این که کار خداست، دست تو نیست که»
جواب خاله جان توی هق هق گریه و بغض گم شد و من نشنیدم.
شوهر خاله جان برای هر سه زایمان قبلیاش نیامد شهر تا خاله را با خودش ببرد. همه ما تمام روز یک جور منتظر بودیم از بس خاله جان بیتابی میکرد و چشمش به در بود. چشمها به در خشکید و آخرش هم شوهر خاله نیامد دنبالش.
یادم میآید فصل آخری که خاله جان پسر زایید، شوهرش از روستا آمد با یک عالمه زن دامن چین چینی که دست همهشان کلی آذوقه و پارچههای گرانبها بود. یک النگوی طلای بیست و چهار عیار کویتی طرح چکشی انداخت توی مچ دست خاله و به همه ما نفری یک اسکناس تازه ده تومانی داد. وقتی نوزاد را دادند بغلش گونهاش گل انداخت. سرش رو فرو کرد توی قنداق بچه و بو کشید، آخر سر هم، داد یک گوسفند تپل پشمالو دم در خانه زدند زمین و گوشتش بین همسایهها قسمت شد و جگرش را برای خاله جان که زائوی تازه بود روی ذغال کباب کردند. خاله پشت چشم نازک میکرد و بچهٔ سیاه زرد انبویش را شیر میداد. انگار که ملکه جهان باشد.
اما آن سال و آن زایمان آخر، خاله جان دخترک را لای یک پتوی نیم دار پیچید و به قول مادرم خودش با سرافکندگی برگشت خانه و به چند ماه نکشید که شوهر خاله زنِ نو گرفت.
دختران ناخواسته، کودکان بی گناه شهر و روستا و تبعیض روزمره
کودکان و خصوصا" دخترانی که در معرض تبعیض رشد میکنند در بزرگسالی با ناهنجاریهای بسیاری دست به گریبانند. آزار رسانی به جنس مخالف، نفرت از جنسیت و فردیت خود، حس انتقام و نفرت نسبت به خواهر یا برادر نورچشمی، پرخاشگری و میل به ناهنجاریهای اجتماعی و حسادتهای لجام گسیخته و غیر قابل کنترل کمترین پیامد تبعیض بین کودکان است.
فرحناز با یادآوری دوران کودکی لبخند می زند، لبخندی که از پس «وب کم» هم به قدر کفایت تلخ است. می گوید: «به مادرم میگفتم چرا تو جیبی من دو تومان است، تو جیبی برادرم که فقط یکسال از من بزرگتر است ده تومان؟ میگفت تو دختری خرجی نداری او درجامعه رفت و آمد دارد نباید جلوی مردم شرمنده شود. دختر مال مردم است، برادرت برای من میماند او عصای پیری و کوری من است.»
زنان عملا شهروند درجه دوم محسوب میشوند با اینکه در دنیای مدرن نقش زنان هم طراز با مردان است، هنوز هم این تصور اشتباه در افکار عمومی وجود دارد که مرد نان آور خانواده و زن مصرف کننده است.
این ناباوری نسبت به توانایی زنان در جوامع عشایری و روستایی به مراتب افزون تر از جوامع پیشرفته تر شهری است و باعث شده که دختران از همان آغاز کودکی از کمترین حقوق ابتدایی خود هم محروم باشند به شکلی که در جوامع فرودست تر به لحاظ اقتصادی، تغذیه و آموزش ناکافی برای دختران در خانوادههای پر جمعیت و خوارشمردن و تحقیر کلامی و فیزیکی، میل به سقط جنین دختران و ازدواجهای زودهنگام به کرات دیده می شود.
زنان توانمندی که شهروندان درجه دوم کره زمین هستند
این تبعیضها البته منحصر به جامعه ایران نیست. در اغلب کشورهای جهان، زنان در خانواده در معرض تبعیض و خشونت قرار دارند اما آمار و ارقام سازمانهای رسمی نشان میدهد که درصد این تبعیضها در کشورهای جهان سوم و خصوصا در کشورهایی مانند هند، چین، افغانستان و پاکستان به مراتب بیشتر است و به زنان به چشم شهروندان ناکارآمد و درجه چندمی نگاه میشود که طفیلی مردان خانواده اند.
سال گذشته از دوست فارسی زبانی که ایرانی نیست پرسیدم فلانی چند بچه دارد؟ پاسخش شگفت زدهام کرد: «دو بچه و یک دختر»
من به حیرت پرسیدم یعنی سه بچه دارد؟
جواب داد: نه. دو بچه دارد و یک دختر.
انگار که اولاد دختر آنقدر صاحب ارزش نیست که در گروه کودکان به حساب آید.
مردها بی سیرت نمی شوند
معمولا در مناطق روستایی از باب تعارف میگویند دختر برکت خانواده است. اما این اعتقاد در سطح باقی میماند و در سطوح زیرین جامعه و هر چه بیشتر به تفوق سنت و عرف نزدیکتر میشویم، از وجود این برکت دلخوری به وجود می آید.
مادرم سال هاست دست از تبعیض فرزندانش برداشته و به ما دخترها مهر عمیقی دارد، اراده، توانایی و مسئولیت پذیری ما توانسته تحسینش را برانگیزد و تا عمیقترین لایههای تربیتیاش نفوذ کند. وقتی به او می گویم قرار است در مورد این موضوع مطلبی بنویسم ، شماره تلفن مش قاسم را به من میدهد و میگوید:«مش قاسم از آن مردهاست که نسبت به دخترانش آلرژِی عجیبی دارد». تلفن میزنم به مش قاسم. ماجرا را شوخی می گیرد. ولی از لابلای آن همه شوخی تلخ میتوان به حقیقت باورهاش پی برد.
مش قاسم چرا دخترهایت را دوست نداری؟
دوست دارم اما نه اندازه دو پسرم.
چرا؟
برای اینکه پسر نان آور است، طفیلی نیست. دختر اگر خطا کند باعث سرافکندگی است. پسرها هر کاری هم بکنند کسی متعرضشان نمیشود. ولی حالا یک دختر خدای نکرده خطا کند و سیرتش خدشه دار شود، سرنوشت یک طایفه به نابودی میرود. پسرها آزادی عمل بیشتری دارند. این پسرها هستند که انتخاب میکنند اما دخترها باید منتظر باشند تا انتخاب بشوند. پسرها میتوانند تا نیمه شب بیرون از خانه باشند. دخترها آسیب پذیر و شکنندهاند یک اشتباه سرنوشتشان را نابود میکند.
مادران قربانی دیروز، ستمگران تبعیض گر امروز
فرحناز میگوید:« مادرم در خانوادهای هفت نفره بزرگ شد. همه برادرانش دیپلم گرفتند ولی او را از همان کودکی از درس خواندن محروم کردند. او وقتی از خاطرات کودکیاش و نداریهایش تعریف میکند اشکم بند نمیآید. مجبورش میکردهاند کهنه پوش برادر بزرگترش باشد، وقتی اجازه داشته غذا بخورد که برادرها سیر از سر سفره بلند میشدهاند. اما همین مادرم وقتی من کودک بودم و جثهام از برادرم بزرگتر بود زمانی که بین ما دعوای کودکانه ای میشد مرا میگرفت تا برادرم یک دل سیر مرا بزند.»
مادران قربانی دیروز تبدیل به ستمگران امروز میشوند. آنها ناآگاهانه آن رفتاری را بروز میدهند که آموختهاند. عادت ها و باورهایی که پیش از آن برای والدینشان به مثابه ارزش شناخته میشده و باعث رنجوری آنان میشده، با گذر زمان تبدیل به ارزشهای زندگی آنان هم می شود و آنها هم بر اساس جنسیت فرزندانشان بین آنها تبعیض قائل میشوند.
دکتر مهرداد درویشپور، استاد جامعه شناسی در دانشگاه های سوئد به این طنز تلخ تاریخ اشاره می کند او می گوید: «متاسفانه بخشی از این پرورش اجتماعی توسط مادران که خود ارزشهای پدرسالار را درونی کردهاند، انتقال مییابد».
او اضافه می کند: روشن است در جامعهای نظیر ایران، با این درجه از تبعیض جنسیتی و بیمقدار بودن زنان به مثابه «آن دیگری» که در تمایز از مردان شکل میگیرد، پسر بودن امتیازی بس بزرگ است. در روابط روستایی و قبیله ای پدرسالار، نه تنها داشتن پسر آرزوی نخستین والدین است، بلکه برای بسیاری از خانوادهها دختر داشتن با چالشهای بزرگی روبرو است. از نگرانی ناتوانی از «محافظت» درخور سکسوالیته دختران، خطر «فریب خوردن» آنها تا نگرانی از سربار خانه ماندن آنان در خانواده و…. از این رو پسر دوستی در بخش مهمی از خانوادههای پدرسالار ایرانی به ویژه در روابط قبیلهای و روستایی رایجتر است. دختران نیز باید فرا بگیرند احترام مرد خانه را نگه داشته و ساکت، خانه دار، حرف شنو، نجیب، وفادار و اهل تمکین و بردبار باشند. این رفتار را نخست باید نسبت به پدر، سپس برادر و بالاخره شوهر آینده خود نشان دهند. دختران قوی، خود رای و جسور میتوانند اقتدار مردانه را به چالش کشیده و هم از این رو به عنوان «دختر پررو» نافرمان ، «بیحیا» و… تلقی میشوند. زنان قوی در فرهنگ پدر سالار با خطر منزوی شدن و تنها ماندن نیز روبرو هستند. نفس وجود این گونه دختران، چالشی است علیه ارزشهای پدرسالار که بسیاری از خانوادهها بر نمیتابند. هم از این رو به دختران خود اهمیت «نجابت» که اسم شب فرمان برداری است را به سختی میآموزند.»
امتیاز مرد بودن، هنجار دهشت بار جوامع انسانی
دختری که در کودکی با تلقی بیارزش بودن و جنس درجه دو بودن بزرگ شده با احساس گناه و اعتماد به نفسی خدشه دار، غالبا در دوران بزرگسالی و وقتی در معرض روابط جدی قرار میگیرد، با همان احساس بیارزشی و افسردگی روبروست.
«کتر مهرداد درویشپور» از دریچهٔ جامعهشناختی به مقوله تبعیض میان فرزند دختر و پسر نگریسته و بر این باور است که «حتی در مدرنترین جوامع بشری از آنجا که همچنان نظام جنسیتی نابرابر قدرت برقرار است، مرد بودن نه تنها هنجار جامعه، بلکه نوعی امتیاز است. چه برسد به جامعهای نظیر ایران که ایدئولوژی رسمی حکومت آن نیز بر زن ستیزی استوار است»
این محقق با اشاره به اینکه امتیاز و برتری مرد بودن در روابط قبیلهای، درست به دلیل کم قدرتی زنان در میان این گروهها به مراتب بیشتر است میافزاید: مرد در روابط پدر سالار خشن قبلیهای، نه تنها عموما نان آور و سرپرست خانواده است، بلکه اوست که به زن هویت میبخشد.
او با اشاره به اینکه زن در بهترین حالت« نیمه دیگر» مرد و در بدترین حالت جزئی از مایملک و اموال اوست تاکید میکند: این تفاوت و برتری موقعیت مرد نسبت به زن در نقش جنسی متفاوت پسران و دختران، از همان آغاز هویدا است. پسران از همان کودکی نه تنها با نقش خود به عنوان«سایه بالای سر زن» آشنا میشوند، بلکه دیگر الگوهای مردانگی را نظیر رفتار تحکم آمیز با زنان، توانایی خشونت ورزی، نگاه به زن همچون«ناموس» خود، نان آوری و ریاست خانواده را بر عهده داشتن و به انقیاد در آوردن زن را میآموزند.
متاسفانه نباید تصور کنیم که این ترجیحات و تبعیضات ناسالم به محدوده خانواده ختم میشود، بلکه بعدها در بستر اجتماع با تبعیض در قوانین و تلقی جامعه به زن به عنوان جنس دوم به شکل آشکار یا زیرپوستی و لابلای کتابهای درسی و مفاهیم آموزشی اشکال، جدی تری به خود گرفته، سلامت روانی نیم مهمی از جامعه را تحت الشعاع خود قرار می دهد.
ایمیل گروه "در به در" را به همه دوستان خود بفرستید.
برای فرستادن ایمیلهای خود به گروه از نشانی dar-be-dar@googlegroups.com استفاده نمایید.
برای اطلاعات بیشتر : https://groups.google.com/group/dar-be-dar?hl=en
برای عضویت یک ایمیل خالی به dar-be-dar+subscribe@googlegroups.com فرستاده و سپس پاسخ آن را REPLY کنید.
اگه کاری داشتین به این میل ایمیل بفرستیدmailto:darbedar.org@gmail.com
---
این پیام را به خاطر این دریافت کردید که برای مبحثی در گروه «در به در» در Google Group ثبتنام شدهاید.
جهت لغو اشتراک از این گروه و قطع دریافت ایمیل از آن، ایمیلی به dar-be-dar+unsubscribe@googlegroups.com ارسال کنید.
از این گروه در http://groups.google.com/group/dar-be-dar بازدید کنید.
برای گزینههای بیشتر از https://groups.google.com/d/optout بازدید کنید.
به سایت تفریح و سرگرمی هم سری بزنید
http://www.tafrihvsargarmi.ir
---
این پیام را به خاطر این دریافت کردید که برای مبحثی در گروه «تفريح و سرگرمي» در Google Group ثبتنام شدهاید.
جهت لغو اشتراک از این گروه و قطع دریافت ایمیل از آن، ایمیلی به taf_sar+unsubscribe@googlegroups.com ارسال کنید.
از این گروه در http://groups.google.com/group/taf_sar بازدید کنید.
برای گزینههای بیشتر از https://groups.google.com/d/optout بازدید کنید.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر