زنی را میشناسم متولد بهار، مثل بهار پر از جنون و تب ...
زنی را می شناسم خسته تر از همه عابرین عشق و استوارتر از همه عشاق تازه نفس...
زنی را می شناسم که محبت و صداقت تنها توشه راه زندگیش است...
زنی را می شناسم که به مهربانی شناخته می شود ولی تنهاست، همه اعتراف میکنند آرامش صادقانه ای دارد ولی از او می گذرند ....
زنی را می شناسم که در راه عشق سایه ای به بزرگی همه معنای بی ریایی دارد ولی هر که خستگی در می کند بی تردی می رود و قبل از رفتن با تیزی منطق او را زخمی می کند ...
زنی را می شناسم، نقاب شادی بر چهرۀ غم گرفته اش زده، می خندد و آغوشی بی ریا برای گریه هایش ندارد...
زنی را می شناسم، خسته از دلیل و منطق برای همراه شدن...
زنی را می شناسم که کولی را به خاطر احساس عریانش یار گشته، نه دلیلی دارد منطق پسند و نه توجیهی دارد برای این محبت شفاف و پاکش...
زنی را می شناسم به بی سامانی باد و به مهربانی آب و به گرمای خاک و به آرامش آتش...
این زن برای یک لحظه تکیه دادن به درخت عشق و خوابیدن در سایه لذت بخش مهربانی کولی، بی دروغ و تردید صبر را می نوشد، اگر از او بپرسی در عوض چه میخواهی می گوید : هیچ، آرامش کولی ام ...
این زن، خسته تر از آن است که در این دنیا تاب بیاورد، شیشه ای تر از آن است که نقش بازی کند، محتاج تر از آن است که کسی را از روی شاخه های امیدش پر دهد...
این زن را می شناسم و آرزوی سفر به دیار باقی را برایش دارم چون در این دیار جز خستگی و زخم دل چیزی عایدش نمی شود...
این زن را می شناسم، دوستش دارم ولی میدانم روزی می شکند...
این زن خسته است ...
خسته ولی پر از امید...
--
اين ايميل را براي دوستان خود هم بفرستيد.
و به آنها بفرماييد، روي خط پايين كليك كنند تا براي آنها هم مطالب خوب و جالب بفرستيم
http://groups.google.com/group/taf_sar/subscribe
اين ايميل بدليل عضويت شما در گروه تفريح و سرگرمي است.
ايميل گروه اين است. taf_sar@googlegroups.com
اگر از دست ما ناراحت هستيد و نمي خواهيد مطالب ما بدست شما برسد پس خط پايين را كليك كنيد.
taf_sar+unsubscribe@googlegroups.com
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر