۱۳۹۰ اسفند ۱۴, یکشنبه

آوازخدا


با یزید بسطامیشبی نماز می کرد.
 آوازی شنید که «هان ! شیخ خواهی که آن چه از تو می دانم با خلق بگویم تا سنگسارت کنند؟ »
 شیخ گفت: « ای بارخدایا! خواهی تا آن چه از رحمت تو می دانم و از کرم تو می بینم با خلق بگویم تا هیچ کست سجود نکند؟
آوازی شنید که :نه از تو و نه از من





هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر