Subject: آوازخدا
با یزید بسطامیشبی نماز می کرد.
آوازی شنید که «هان ! شیخ خواهی که آن چه از تو می دانم با خلق بگویم تا سنگسارت کنند؟ »
شیخ گفت: « ای بارخدایا! خواهی تا آن چه از رحمت تو می دانم و از کرم تو می بینم با خلق بگویم تا هیچ کست سجود نکند؟
آوازی شنید که :نه از تو و نه از من
آوازی شنید که «هان ! شیخ خواهی که آن چه از تو می دانم با خلق بگویم تا سنگسارت کنند؟ »
شیخ گفت: « ای بارخدایا! خواهی تا آن چه از رحمت تو می دانم و از کرم تو می بینم با خلق بگویم تا هیچ کست سجود نکند؟
آوازی شنید که :نه از تو و نه از من
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر