۱۳۸۹ شهریور ۹, سه‌شنبه

«ترانه بسیار زیبا و کمیاب "شهر عاشقا" با صدای استاد گلپا

 
 

استاد گلپایگانی

«ترانه بسیار  زیبا و کمیاب "شهر عاشقا" با  صدای  جاودانه استاد گلپا»(Wma)

ترانه سرا: اردلان سرفراز؟

آهنگساز:فریدون خشنود

دستگاه: همایون مایه بیات اصفهان

ظبط: در استودیو ( زیر زمینی) نوار حرف1358

دیکلمه  با صدای  اردلان سرفراز

 
 

اکبر گلپایگانی بدون کوچکترین تردید یا شک و شبهه ای برترین خواننده موسیقی اصیل ایرانی در طول تاریخ این سرزمین و در مدت قریب به یک صد سال از شکل گیری آن در قالب نوین به شمار می رود.
این استاد بی همتا از آغاز فعالیت هنری خویش که در دبستان فرهنگ (1318- یعنی 6 سالگی) به قرآن خوانی پرداخت و سپس نزد پدر تعلیم موسیقی دید، به استعداد بی نظیر خود در فراگیری موسیقی اصیل ایرانی نیز پی برد. در آن هنگام آشنایی با استاد پرآوازه موسیقی جهانگیر ملک، و به دنبال آن ورود به انجمن موسیقی پس از چند سال (1327) و آشنایی با استاد ایرج که بتازگی به اوج شکوفایی رسیده و بتدریج نامش بر سر زبان ها می افتاد، و نیز قبول شاگردی استاد نورعلی خان برومند، مهمترین محرکه های باروری و شکوفایی این آوازخوان بی بدیل ایران بودند. استاد گلپا پس از مدتی (در اثنای سال های 1330 تا 1331) افتخار شاگردی صبا، طاهرزاده و دوامی را کسب کرد. سیر صعودی و تعالی هنری این هنرمند هیچ گاه دستخوش مکث یا خدشه نگردید و اوج و فرازای بالندگی او با دریافت نشان دکترای موسیقی از یونسکو تکمیل شده است. استاد گلپا رکورددار تعداد اجرا در برنامه های وزین گل های تازه، گل های جاویدان، یک شاخ گل، برگ سبز و برنامه های مشابه در رادیو می باشند و با نزدیک 700 اجرای دستگاهی، نام خود را در قلب مردم فرهنگ پرور این سرزمین به جاودانگی سپرده اند. با وجود این همه آوازه، واقعا حیرت آور است که تعداد ترانه ها و تصنیف های خوانده شده توسط ایشان به100 هم نمی رسد!
صدای گلپا همانند ابریشمی نرم و مخملی خالص است که با شنیدن آن بی اختیار یاد جرنگه های بلوری آبی می افتیم که از آبشاری آرام و سحرانگیز روان می شود. در واقع ُمست مستم ساقیا دستم بگیر --- تا نیفتادم ز پا دستم بگیر یک طلوع دلاویز برای موسیقی ایرانی بود. با اجرای بلورین این مثنوی شور، استاد آوای حزین و معصومانه و بی نظیر خود را به گوش ایرانیان تشنه جان و تشنه روح رسانید و گواه از یک مرغ چمن در سپیده دمی شبنم آرا داد. خوشا آنان که با عزت ز گیتی ---- اساس خویش برچیدند و رفتند، ز کالاهای این آشفته بازار --- محبت را پسندیدند و رفتند. استاد از معدود بزرگواران موسیقی اند که توانایی اجرای پرده در پرده انواع گوشه ها را دارند و در بداهه خوانی نیز همتا ندارند. کافی است تا مثلا ایشان بختیاری یا شوشتری بخوانند، آن هنگام مشاهده خواهد شد که با چه تسلط بی نظیری از یک گوشه شش-هفت سطری آوازی تمام عیار و آغشته به بداهه بدون کوچکترین تکرار یا کوتاهی و نقیصه ارائه خواهند کرد، آوازی که به کمال اجرا می شود و نوازنده سولیست نیز از هماوایی با آن بهره ای بس والا می برد. صدای گلپا نخست بر دل می نشیند و سپس همانند روان آبی در روح سیال تشنگان جاری می شود.

در این سرای ناموزون و پیرامون پر آشوب، همانگونه که شاملو گفت، تنها صداست که می ماند. درست که آوای پرطنین استاد را ربع قرن نشنیدیم، درست که در این ربع قرن الحان و اصوات دچار دگردیسی شدند، درست که در خلوت خویش تلاش کردیم با آواهای بتازگی رواج یافته خو کنیم، اما هرگز دکمه ضبط صوت خود را که یا می خواند: موی سپیدو توی آینه دیدم--- آهی بلند از ته دل کشیدم، یا ندا در می داد: هوس میکده داره --- دل دیونه من، نمیدونه بی تو ایام بهارو چه کنه، یا اشک من خودتو نگه دار --- نیا پایین --- منو رسوا می کنی، یا دل آتش می زد با: مرا بوسه ای ده، نپیچاندیم... هرگز از او دل نکندیم که حقا این دل کندن خطاست... آوای این روزها و ایام استاد گویای دلی پر درد و آکنده از حزن است وقتی که می گوید: عجب عمرا تموم شد --- چه دور از هم حروم شد، چه خاطرات شیرینی که موند و ناتموم شد، اما او مگر نمی داند ما خاطرات شیرین خود را ناتمام نگذاشتیم... ما در این ربع قرن سکوت ناخواسته ایشان، ایام بهار و تابستان خود را با گوش دل سپردن به مخملین صدای او به پاییز و زمستان رساندیم... مگر ایشان نمی دانند که مردم از آوازه خوان خسته شان هرگز نگسسته اند... مگر ایشان اطلاع نیافته اند که زیستن با وزن و ضرب آوازشان برای مردم این سرزمین یک دل مشغولی ساده است، یک مشغله همیشگی!


استاد گلپا مبدع و مروج شیوه جدیدی از تصنیف خوانی در قالب های اصیل به شمار می رود که در آن پیش از او هیچ خواننده دیگری تا آن اندازه در ژرفای ترکیبات الحان، ملودی ها، و سازها غور و تفحص نکرده بود. همانطور که معروض شد، ایشان در تمام ادوار خوانندگی خود تنها حول و حوش 100 ترانه خوانده اند که الحق والانصاف اغلب در نوع خود بی بدیلند. وسواس خاص استاد در گزینش اشعار، سازها، و ملودی ها وجه فراق و تمایز ایشان از سایرین است. گلپا همواره تاکید می نماید که تا شعر یا غزل توسط آوازخوان حفظ نگردد، و این شعر یا غزل حتی در کوچکترین زوایای روح و جان رسوخ ننماید، امکان چیرگی بر بن مایه آن آهنگ یا آواز وجود ندارد. شاید به همین علت بوده که استاد در طول هفده سال آوازخوانی رسمی و قریب پنجاه سال خوانندگی غیر رسمی، ترجیح داد کمتر ترانه بخواند و بیشتر در پیرامون آوازخوانی پرسه بزند. ژانر نوینی که تقریبا به طور همزمان با گلپا و ایرج آغازیدن گرفت، تاروپود ترانه و ترانه خوانی را در این کشور دگرگون نمود، لیکن ایرج به خاطر جذابیت حیرت آور صدایش نخواست در آن مدار پاگرفته سیر کند و به زودی مسیر خود را از گلپا جدا کرد. در نتیجه گلپا که جذابیت آوایش کمتر از ایرج نبود، الا وسعت و حجم صدایش که فرکانس متفاوتی داشت، در همان مسیر بدعت نهاده طی طریق نمود و به جز در واپسین روزهای سال 1354 و ماه های نخست 1357 که چند ترانه خود حسب حال و زمانه و با آرمان چالش طلبی با هجمه انواع آوازها و سازها در مایه هایی نه چندان دل انگیز و دل آرا اجرا نمود (مثلا ترانه آفرین دل ---- مرحبا دل، با اکوی بالا و فضاگیر و expansion زمینه و بکارگیری ادوات مرسوم در موسیقی پاپ، یا کارهای مشابهی که عطش شنیداری این نگارنده را آن طور که سایر ترانه های استاد فرو می نشانیدند، سیراب نکردند)، همواره بر میثاق نوآورانه خود پایبندی نمود. پیشتر البته خوانندگانی دگر در تقلایی نابرابر و ناهمسو مترصد شکوفایی و ارائه خلاقیت بودند اما یا سر از موسیقی عامه پسند و کوچه بازاری (popular) در آوردند (نمونه: جمال وفایی، امین الله رشیدی و ...) یا فراگیری و کسب مهارت در ردیف ها و دستگاه ها را به جد نگرفتند (نمونه: هایده، مهستی و حمیرا و ...) و یا اینکه در ایجاد تحول و بروز خلاقیت های پنهانی در ضمیر خود ناکام ماندند (نمونه: کوروس سرهنگ زاده، زنده یاد داریوش رفیعی و ...). آنهایی هم که توانمند بودند یا در چهارچوب دستگاهی به شیوه ای سنت گرایانه و traditional باقی ماندند (نمونه: استاد فقید محمودی خوانساری، استاد قوامی، نادر گلچین و ...) یا به دلیل کم کاری مورد استقبال همگانی قرار نگرفتند (نمونه: استاد فقید طاهرزاده، استاد فقید محمود کریمی، استاد فقید رضوی سروستانی و ...). تلاش های خوانندگانی چون هنگامه اخوان، پریسا، هوشمند عقیلی و دیگران نیز در راستای محافظت از موسیقی اصیل ایرانی در برابر گزند موسیقی های تقلیدی یا وارداتی مرتبت خود را دارد. لیکن با مطرح شدن نام اکبر گلپایگانی و اوج گیری این بزرگمرد آواز ایرانی، تقریبا همگی آوازخوانان معروف و مردمی کنار زده شدند و برای مردم و صاحبان فن و ذوق تنها چهار نام دیگر بازتابی سنگین و قابل اعتنا و قابل قیاس با گلپا داشتند: مرضیه، بنان، ایرج، و شجریان. این درست که استادانی چون محمودی خوانساری و قوامی و حتی عبدالوهاب شهیدی و نادر گلچین و سایرین نیز عرصه پهناوری از بی کرانه موسیقی ایرانی را تصرف کرده بودند، لیکن به واسطه امکانات محدودتر در ضبط صدا و ترانه، کم کاری، و دوری گزینی از هیاهوی عصر، و عوامل دیگر، نتوانستند پا به پای این چهار استاد گام بردارند. البته نام بانو دلکش نیز نمی تواند از اذهان زدوده شود ، اما ایشان در مبحث آواز دستگاهی همانند مرضیه کمتر وارد شده اند.


گلپا حنجره خود را بر روی سنت گرایی محض بست. او ابتدا سره را از ناسره سوا کرد. با شهامتی ستودنی در کنار غزلیات سعدی و حافظ و مثنوی مولانا، از اشعار ترانه سرایان معاصر در تصنیف های خود بهره گرفت و سپس با شعر نو در تصنیف های خود کنار آمد. اشعار نوی که کشش و flexibility یا انعطاف اجرا در یکی یا چند قالب آوازی را داشتند و می شد در مایه های مثنوی یا دشتی یا دستگاه های شور و ماهور و غیره اجرا کرد. از آنجا که استاد خود مبدع دستگاه بود (به باور برخی از بزرگان موسیقی این مرز و بوم راست پنجگاه و مدولاسیون مرکب خوانی که یک دستگاه سنتتیک به شمار می رود، از ابداعات استاد گلپا است و بقیه ره توشه خود را از قدوم او برگرفته اند)، به راحتی به تلفیق و تکوین این رویکرد پرداخت و گوش ها و جان های شنوندگان مشکل پسند را با تصنیف های جاودانه و آوازهای بی بدیل خود منقاد آوای خویش ساخت. از آوازهای معروف و ماندگار این استاد می توان به "پیش ما سوختگان مسجد و میخانه یکیست" (مخالف سه گاه)، "دل به سودای تو بستیم" (ابوعطا)، "کاروان" (سه گاه)، "آهسته آهسته" (رمانس)، و "هر سو که دویدیم" (افشاری) اشاره کرد.... استاد گلپایگانی در تمام ادوار هنری خود از دلبستگی های خود به ترویج، ترفیع، و ایجاد تحول ساختاری در موسیقی دستگاهی و آواز فروگذار نکرد و تنها استاد موسیقی اصیل ایرانی است که قریب 700 برنامه آوازی را در دستگاه های ساده و ترکیبی ایرانی به اجرا در آورده است. این استاد بلند آوازه و بی ادعا بر خلاف برخی از خوانندگان تازه به دوران رسیده پس از انقلاب ایران، از شخصیتی استثنایی نیز برخوردار است و همواره حرمت و جایگاه هنرمندان دیگر را پاس داشته و با اینکه مثل و مانند ندارند و نداشته اند، هرگز خود را استاد ننامیده اند! ترانه های اخیر استاد اغلب حزن آلودند و بی اختیار اشکی بر گونه های شنونده جاری می کنند. دل او پر درد است و از گسست سال های بسیار شکوه دارد، آنجا که می خواند: تصورهای باطل نقش زد آینده ما را ---- به تصویری مجازی خط کشید آیینه ما را. یا آنجا که بلورین آوایش دل بر آشوب می کشد که: عجب عمرا تموم شد--- چه دور از هم حروم شد... چه خاطرات شیرینی ----- که موند و ناتموم شد ...


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر