۱۳۸۹ شهریور ۶, شنبه

صداي تو را دوست دارم - استاد اسماعيل خويي

با درود بي پايان به همه ي ياران راديو گلها
شعر زيباي "صداي تو را دوست دارم" از استاد اسماعيل خويي كه در وصف استاد بي بديل نواي كهن و كنون، خسرو آواز ايران زمين استاد محمدرضا شجريان سروده شده است را تقديم مي كنم به همه ي دوستداران صداي آسمانيش
در همين جا از سركار خانم ستاره عزيز و گرامي تشكر و قدرداني مي كنم كه با سخاوت به بنده اجازه دادند تا اين شعر را كه از تارنماي سبد سبد ستاره برداشته بودم تقديم كنم به همه ي دوستان
ضمنا همانطور كه همه ي دوستان مستحضرند اين شعر توسط همايون و مژگان شجريان و با آهنگسازي استاد مجيد درخشاني به صورت تصنيفي زيبا و با همين نام بعنوان هديه ي روز تولد استاد به ايشان تقديم شده است، بنده طي تماسي كه با سايت دل آواز در خصوص دسترسي به اين اثر زيبا داشتم مطلع شدم كه اين تصنيف هنوز ضبط نهايي نشده است
پاينده و پيروز باشيد
با مهر و احترام
 
 

صداي تو را دوست دارم‏
صداي تو از "آن" و از جاودان مي سرايد
صداي تو از لاله زاران که بر باد...‏
صداي تو از نوبهاران که در ياد مي آيد.‏
صداي تو را ، رنگ و بوي صداي تو را دوست دارم‏

 ‏ صداي تو‏ از آن سوي شور ‏
از پشت بيداد مي آيد ،

و جان دل من ،

دل و جانم از آن به فرياد مي ايد
صداي تو اندوه خيام را دارد
در آن دم که چون کهکشان ، ابري از ماهتاب و ستاره‏
نواي غزلهاي حافظ بر آن،‏
شاد خواران و اندهگزاران ، ببارد ، بشارد ‏‏صداي تو‏
اندوه شاد صداي تو را دوست دارم‏
مخالف سراي همايون و بيداد!‏
صداي تو در پرده ي دلکش شور زيباست و بر موجزاران دشتي ، ‏
و بر اوجساران ماهور‏ و در هر چه گوشه ست از هر چه پرده ست
حرير صدايت به تحرير ، ‏چو بر صيقل برکه ها بازي نور زيباست
‏ صداي تو همبفتي از مخمل آب و از طعم آتش‏
صداي تو ، چون روح آيينه ي بي خش و بي غش‏
جهان در صداي تو آبي ست‏
و زير و بم هر چه از اصفهان در صداي تو آبي ست‏
و هر سنت از دير گاهان و هر بدعت از ناگهان ‏
در صداي تو آبي ست‏
و نو مي شود کهنه ، وقتي که از پنجره ي حنجره تو‏ گذر مي کند‏
و تالار پژواک را در دل و جان تو به صد چلچراغ از برافروختن
چو تالار آيينه ، از چار سو شعله ور مي کند‏
به هر گاهي از خوش ترين هاي بيگاه‏ ‏صدايت چو قاليچه اي نور ‏مي آيد
و زين آسمان ترشروي مرا مي ربايد ، مرا مي برد دور‏
سوي مخملستان ژرف پگاه آسمان نشابور‏
‏ صداي تو بيداد اندوه در شور شادي
صداي تو فرياد زنجير و گلبانگ آزادي من‏ صداي تو آبادي من‏
صداي تو هيهاي ويراني من‏ صداي تو معناي ايراني من‏ صداي تو...‏
‏ اي دوست!‏ اي من!‏ کجايي؟
که از ناکجاها مي آيي و از آن مرا مي ربايي
و من هيچ ، من هيچ تر ‏من نه من
من منم ، تا مي آيي؟!‏ و سيم نسيم است
اينک که بندد ميان تو تا من پل ، اي دوست!‏
و موسيقي غربت من نثار صدايت ‏
که در انفجارش ، من از اشک خونين
به روي صدايت فشانم گل
اي دوست....!‏


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر