۱۳۹۳ مرداد ۲۰, دوشنبه

Fwd: درگذشت بانو سیمین بهبهانی



Sent from my iPhone



دردفتر حیات بشر کس نخوانده است 
جز داستان مرگ حدیث مسلمی.
افراسیاب خون سیاووش میخورد
ما همچنان نشسته به امید رستمی
شادی ندارد آن که ندارد به دل غمی
 آنرا که نیست عالم غم نیست عالمی
راز ستاره ازمن شب زنده دار پرس 
کز گردش سپهر نیاسوده ام دمی

چند بیتی از استاد دبیرستانم زنده یاد جلال همایی که در خاطر دارم به یاد بانوی شعرمان به شما تقدیم 

روان هر دوشان شاد

 درگذشت بانو سیمین بهبهانی

 

 

گفتا که می بوسم تو را گفتم تمنا می کنم
گفتا اگر بیند کسی گفتم که حاشا می کنم
گفتا ز بخت بد اگر ناگه رقیب آید ز در
گفتم که با افسونگری او راز سر وا میکنم
گفتا که تلخی های می گر نا گوار افتدترا
گفتم که با نوش لبم آنرا گوارا می کنم
گفتا چه می بینی بگو در چشم چون آیینه ام
گفتم که من خودرا در آن عریان تماشا میکنم
گفتا که از بی طاقتی دل قصد یغما می کند
گفتم که با یغما گران باری مدارا می کند
گفتا اگر از کوی خود روزی تو را گفتم برو
گفتم که صد سال دگر امروز و فردا میکنم
شعر از سیمین بهبهانی
بانو سیمین بهبهانی ساعاتی قبل روی در نقاب خاک کشید و عالم خاک را به خاکیان وانهاد
روانش شاد

 

 

 

 


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر