۱۳۹۱ دی ۱۳, چهارشنبه

MediaNews.ir

MediaNews.ir


گذار از جامعه سنتی به جامعه صنعتی و اطلاعاتی

Posted: 02 Jan 2013 09:27 AM PST

هادی خانیکی - دکتر مجید تهرانیان اگر چه بعد از سال‌ها دست‌ و پنجه نرم کردن با بیماری و افسردگی در غربت از دنیا رفت، اما در عرصه دانش ارتباطات - در ایران و جهان- آشنا و بنام بود و در این حوزه افق‌هایی نو گشود.

نام تهرانیان در ایران با پیشگامی در «مطالعات توسعه و ارتباطات در دهه 50» قرین است که طی آن کوشید در قالب «پژوهشکده علوم ارتباطی و توسعه ایران» به مسائل گذار تاریخی از جامعه سنتی به جامعه صنعتی و فراصنعتی بپردازد و به‌‌طور خاص نقش رسانه‌ها را در پشتیبانی از توسعه ملی در ایران بر این پایه تبیین کند. میراث اندیشه‌ای و تجربی تهرانیان در این زمینه برای آنان که مقوله‌های «ارتباطات توسعه» و «توسعه ارتباطات» را پی‌گیرند، میراثی در خور توجه و تامل است که جا دارد اندیشمندان، محققان، سیاست‌گذاران و برنامه‌ریزان ارتباطی به فهم و نقد و بازاندیشی آن بپردازند و از این منظر حق اندیشه‌ورزی و استادی و پیشکسوتی او را در این عرصه ادا کنند. او در میان انبوهی از نوآوری‌های پژوهشی مساله نخست را برای ایران طرح درست چیستی و چگونگی «گذار از جامعه سنتی به جامعه صنعتی و اطلاعاتی» می‌داند و در سال‌های میانی دهه 50 یعنی سال‌های 1353 تا 1356 بر این موضوع تاکید محوری دارد که تداخل ضروریات دو انقلاب صنعتی اول و دوم در شرایط ویژه ایران نقش‌های خاصی را برای رسانه‌ها به‌وجود آورده است. رسانه‌ها در این گذار نه سرچشمه دردند و نه آغازگر درمان، اما در فرآیند توسعه ملی می‌توانند آن را کم‌هزینه‌تر و موثرتر کنند. به این سبب به تعبیر خود او لازم است که حدود و مرزهای کشش رسانه‌ها را در سیر تحولات اجتماعی و فرهنگی بشناسیم.» از نظر تهرانیان رسانه‌ها تنها در صورتی موثرند که با شرایط زیر خود را وفق دهند:

1- با واقعیت منطبق کند و باورپذیر باشند. پیام‌هایی که با واقعیت زندگی پیام‌گیران تطبیق نمی‌کنند ممکن است از جانب آن دسته از پیام‌گیران که در تماس مستقیم با واقعیت قرار ندارند برای مدت کوتاهی مورد قبول واقع شود. ولی باورناپذیری پیام از جانب کسانی که با واقعیت تماس مستقیم دارند رفته‌رفته شرایطی را پیش خواهد آورد که در آن نظام اطلاعاتی- ارتباطی سنتی بر بی‌اعتمادی و شایعه‌پردازی خواهد شد. و از آن‌جا که بازار شایعه اساسا بازار بدون محک و معیاری است، پیام (حتی پیام درست) اعتبار و ارزش خود را نیز در این شرایط از دست خواهد داد.

2-پیام‌دهنده باورپذیر باشد.اعتبار هر پیام تا حدود زیادی به وسیله منبع آن پیام تعیین می‌شود و اگر پیام‌دهنده مورد اعتماد پیام‌گیران نباشد، پیام (حتی پیام درست و منطبق با واقع) مورد شک و تردید قرار می‌گیرد.

3-پیام به وسیله رهبران افکار پیام‌گیران پذیرفته شود.بررسی‌های تجربی در کشورها و فرهنگ‌های گوناگون جهان نشان داده که کمتر پیامی است که از طریق رسانه‌ها مستقیما و بدون واسطه توسط پیام‌گیران پذیرفته شود. پیام‌ها و به ویژه پیام‌هایی که همراه با راهنمایی یا دستوری برای تغییرات رفتاری باشند در صورتی موثرند که توسط رهبران افکار مردم (مانند کدخدایان ده، معلمان مدرسه، سخنرانان مذهبی، روشنفکران معتمد و سیاستمداران معتبر) پذیرفته و پذیرانده شوند. اهمیت نظام ارتباطی دوسویه و رودررو در همین نکته نهفته است. 4-حد تراکم اطلاعات و سرعت پیام متناسب با درجه اطلاعات پیام‌گیران باشد. زبان پیام، مفاهیم و واژگان مانوس یا غیرمانوس آن، آهنگ و سرعت صدور اطلاعات نسبت به زمان عواملی هستند که در دریافت آن اثرات مهمی دارند. طبیعی است که گزینش این عوامل با پیام‌گیران متفاوت، باید متفاوت باشد.

5- پیام و رسانه با یکدیگر همساز باشند. اهمیت این شرط چندان است که برخی از نظریه‌پردازان ارتباطی مانند مارشال مک‌لوهان رسانه را پیام دانسته‌اند، به این معنی که کیفیت هر عصر از تمدن را، تابعی از نوع رسانه چیره آن عصر شمرده‌اند. مانند عصر چاپ و عصر رسانه‌های الکترونیکی. گرچه نمی‌توان این نظریه را دربست پذیرفت، ولی اهمیت تناسب و همسازی هر پیام با رسانه‌ای که به‌وسیله آن منتقل می‌شود انکارناپذیر است. طبیعت متفاوت هر رسانه شرایط متفاوتی را برای محتوا و بسته‌بندی پیام درخواست می‌کند.

6- رشد نهادهای ارتباطی هماهنگ با پیشرفت با کارافزارهای ارتباطی باشد. گرچه امید می‌رود که با پیشرفت تکنولوژی، وسایل دوسویه شدن ارتباطات بیشتر و بیشتر فراهم آید ولی در نهایت امر، ارتباط دوسویه و چندسویه بستگی مستقیم به وجود نهادهای ارتباطی قوی مانند انجمن‌های حرفه‌ای و عمومی، باشگاه‌ها، کانون‌ها، اتحادیه‌ها و تمام عناصر تجمع داوطلبانه دارد که در جریان زندگی اجتماعی به افکار عمومی امکان تپش، شکل و جهت‌گیری می‌دهند. بدون وجود چنین عواملی سخن از افکار عمومی و ارتباط جمعی به راستی سخنی به گزاف است. از آن‌جا که شاید وظیفه نخستین رسانه‌ها آموختن درست اندیشیدن و درست ارتباط حاصل کردن است و این مسئولیت‌‌ها را رسانه‌ها تنها در شرایطی می‌توانند به انجام رسانند که سایر عناصر ارتباطی (مانند مدرسه و کار و انجمن‌های داوطلبانه) نیز به انجام این وظایف بپردازند. ایجاد یک جامعه گشوده اطلاعاتی و نهادهای زیربنایی آن از شرایط نخستین داد و ستد آزاد و گسترده و اثربخش اطلاعات است. در صورتی که در ایجاد شرایط بالا تلاش و دقت شود، می‌توان امیدوار بود که رسانه‌ها بتوانند نقش موثری را در پشتیبانی توسعه ملی ایفا کنند. گسترش سریع رسانه‌های همگانی (کتاب، روزنامه، مجله، سینما و رادیو و تلویزیون) به سراسر جهان و ایجاد شبکه ارتباطی بین‌المللی برای نخستین بار در تاریخ بشر، جهان را به گفته‌ مارشال مک‌لوهان به یک دهکده جهانی دگرگون ساخته است. این دهکده دو چهره متضاد دارد. از یک‌سو، عصر ما در نتیجه تاثیر شگرف رسانه‌ها، روزگار «اکنون‌زدگی» است. در زیر رگبار اخبار و اطلاعات رویدادهای ازهم‌گسیخته، جهان‌بینی مسلط عصر ما نیز جهان‌بینی ازهم‌گسیخته‌ای شده است که در آن ارزش‌های چیره‌ جهان صنعتی مادی‌اندیش را به سرعت به سراسر جهان گسترده است و پیوندهای معنوی و فرهنگی با گذشته و آینده را مورد تهدید قرار داده است. ولی از سوی دیگر، رسانه‌ها برای نخستین بار امکان ارتباط میان انسان و تاریخ را فراهم آورده‌اند و به این ترتیب میراث فرهنگی بشر را در دسترس همگان قرار داده‌اند.

منبع: روزنامه بهار

تهرانیان؛ مبدع واژه «رسانه»

Posted: 02 Jan 2013 09:26 AM PST

فرید قاسمی - حدود دو دهه پیش که سردبیر مجله رسانه شدم، مدرسان ارتباطات در کشور انگشت‌شمار بودند. بیشتر استادان بنام، که سرمایه‌های علمی فصلنامه محسوب می‌شدند دور از میهن به سر می‌بردند. یکی از این دانشی‌مردان دکتر مجید تهرانیان نام داشت.

وی را به عنوان بنیادگذار دو مجله پژوهشکده علوم ارتباطی و توسعه ایران می‌شناختم. می‌دانستم که بسیاری از برابر نهاده‌های واژه‌های حوزه علوم ارتباطی برساخته اوست. مجادله بر سر واژه‌گزینی‌هایش را پیشتر در مطبوعات نیمه نخست دهه 1350 خوانده بودم. از برساخته‌های جدل‌آفرین وی واژه رسانه بود که بحث‌های دامنه‌داری برانگیخت و استاد ایرج افشار در مجله راهنمای کتاب واژه یادشده را وافی به مقصود ندانست. کتاب‌هایی را که با همکارانش در پژوهشکده علوم ارتباطی و توسعه ایران نشر می‌داد، به تورق نشستم. به‌ویژه «مجموعه متون آموزشی» که در روزگار خود «گشاینده مباحث نو» بود و پلی میان «دامنه تحقیق و قلمرو آموزش» می‌بست. نمی‌خواهم به همه کارنامه‌اش بپردازم.

پاره‌ای از سرگذشت حرفه‌ای او را با کاستی و افتادگی فراوان در شماری از پایگاه‌های اطلاع‌رسانی می‌توان خواند. مقصودم از آنچه اشارت رفت بیان اطلاع شخصی‌ام از ایشان، پیش از نخستین دیدار در دفتر مجله رسانه است که البته پس از یکمین ملاقات دگرگون شد. چون بر این تصور بودم با فردی روبه‌رو خواهم شد که به سبب سه دهه متناوب ینگه‌دنیانشینی، مانند بعضی، فارسی را شکسته‌بسته بر زبان می‌آورد و پیچیده‌گویی را پوشش نادانسته‌هایش خواهد کرد تا مخاطب برای خداحافظی لحظه‌شماری کند. دقایقی نگذشت که ذهنیت پیش‌ساخته‌ام فروریخت. سروشکلی ساده داشت و با آنچه دیگران «لباس مرسوم طبقه متوسط به پایین» می‌نامند، بی‌تکلف و تبختر، با سبقت سلام، وارد اتاق شد. آداب‌دان و باوقار نشست و صمیمانه لب به سخن گشود. او را از «خوبان پارسی‌گو» یافتم که عقده فروخفته و غرور پوشالی نداشت. واقف به غنای طبیعی فرهنگ و اندیشه بومی بود و از خوان مصنوعی «جک و جورج» ریزه‌خواری نمی‌کرد. با دشوارگویی بیگانه بود و کاربردی سخن می‌گفت. از ساده‌سازی مفاهیم پیچیده و راهگشایی لذت می‌برد. هرچه زمان می‌گذشت به گستره دانش و بینش، ایده‌آفرینی، معرفت و متانت او بیشتر پی می‌بردم. با شناخت و تسلط، فراتر از نگاه‌های مرسوم زمانه می‌نگریست. اهل پهنه پندار و خلسه خیال نبود. آینده‌نگرانه به «چشم‌انداز»، «توسعه» و «تطبیق» می‌اندیشید. تجربه جهانی را با بومی‌گرایی درآمیخته بود. ریشه‌شناسی را پایه آینده‌پژوهی می‌دانست. لبریز از ایراندوستی به پیوندپردازی می‌اندیشید. از خودزنی و شقه‌سازی جامعه ایرانی پرهیز داشت.

کافی است به پذیرش دعوت رادیو تلویزیون ملی ایران و دانشگاه امام‌صادق(ع) در دو ظرف زمانی متفاوت بنگرید و بر این مدعا صحه بگذارید. اگر حتی با همه باورهایش هم‌آواز نبودی، مهر می‌ورزید. به تاثیر، جریان‌سازی و سازندگی بها می‌داد. جوانی را با سیاست و قرائت خاصی از عدالت‌طلبی، تحصیل و تدریس در آمریکا گذراند. سپیده‌دم میانسالی به ایران بازگشت و هفت سال (1350 تا 1357) به نهادسازی و نسل‌پروری همت گمارد. فرصت مطالعاتی او را به اروپا و آمریکا کشاند و 34 سال پایانی عمرش، مسافر میهن و منشاء خدمات علمی جهان‌گسترانه در پنج کشور شد. تهرانیان اگرچه دهه سوم زندگی آرزوی تحول بنیادین داشت، چهار دهه پسین اما، مداراپیشه و مروت‌آیین، در پی اصلاح و مسالمت بود. رویای جوانی‌اش را در پیرانه‌سری در «صلح و تدبیر» جست‌وجو می‌کرد. غریبانه زیست و با غربت رفت. روحش شاد. آدم‌حسابی بود.

منبع: روزنامه بهار

ایران؛ محروم از تهرانیان

Posted: 02 Jan 2013 09:24 AM PST

علی‌اکبر فرهنگی - پیش از پیروزی انقلاب اسلامی در دانشکده رادیوتلویزیون آن سال‌ها، به واسطه کارهای پژوهشی با «مرحوم دکتر مجید تهرانیان» آشنا شدم. البته دوست مشترکی هم به نام مرحوم دکتر علی اسدی داشتیم و این هم مزیدی بود بر دوستیمان در آن روزها؛ بعدها البته این دوستی بیشتر شد و به یک دوستی ماندگار بدل شد...

با وجود این‌که مجید تهرانیان چه در ایران و چه در ایالات متحده آمریکا در حوزه رسانه و ارتباطات خیلی خوب تحصیل کرد و آثار شایان توجه و اصیلی را هم عرضه داشت، اما شاخص‌ترین کار ایشان را می‌توان بحث «ارتباطات و توسعه» دانست که تا زمان مطرح کردن آن در ایران آن زمان، چندان شناخته شده نبود زیرا تا آن زمان در مدرسه عالی ارتباطات که بعدها مبدل به دانشکده علوم ارتباطات دانشکده علامه طباطبایی شد، علم ارتباطات تنها با روزنامه‌نگاری شناسانده شده بود. اما ایشان برای نخستین بار بود که ارتباطات را کلید توسعه دانست و مباحث توسعه را به حوزه ارتباطات وارد کرد. دکتر تهرانیان این نظریه را در حدود سال‌های 53-1352 در سازمان مدیریت صنعتی و در همایش معروف شیراز مطرح کرد. اما متاسفانه کشور ما، پس از انقلاب که ایشان کشور را ترک کرد، از وجود ذی‌قیمت‌شان بی‌بهره ماند و تنها یک‌بار بنا به دعوت دانشگاه امام صادق برای مدت دو هفته به ایران بازگشت، هرچند همیشه دل در گرو وطن داشت. در هر حال جایگاه ایشان در عرصه ارتباطات و رسانه تا بدانجاست که حتی غربی‌ها هم در دهه‌های 1990-1980هرجا که سخن از ارتباطات و توسعه به میان می‌آمد، به آثار و نوشته‌های ایشان، استناد می‌کردند. آخرین تماس من هم با مرحوم تهرانیان، که بیشتر از طریق ای‌میل صورت می‌گرفت، حدودا به یک سال پیش بازمی‌گردد و آن ای‌میل، آخرین ارتباط من با این استاد بزرگ بود. یادش گرامی.

منبع: روزنامه بهار

نیوزویک کاغذی به تاریخ پیوست

Posted: 02 Jan 2013 09:23 AM PST

جله مشهور "نیوزویک" چاپ آمریکا پس از حدود ۸۰ سال، انتشار نسخه کاغذی خود را متوقف کرد. این نشریه پس از این تنها به صورت اینترنتی منتشر می‌شود. اینترنت روز به روز عرصه را بر نشریات کاغذی تنگ‌تر می‌کند.

به‏گزارش دویچوله، روز دوشنبه (۳۱ دسامبر/ ۱۱ دی) آخرین نسخه‌ی کاغذی مجله "نیوزویک" راهی بازار شد. روی صفحه نخست این نسخه تصویری هوایی از ساختمان انتشارات مجله در محله "منهتن" نیویورک چاپ شده بود. روی تصویر تیتری شبیه به عبارت‌های توئیتری به چشم می‌خورد: # نسخه‌ی آخر.

این تیتر کوتاه و دوپهلو نشان می‌داد که مجله یادشده از این پس تنها به صورت دیجیتال منتشر خواهد شد. تینا براون، سردبیر نیوزویک، در بخشی از آخرین سرمقاله "کاغذی" نوشت: «تنها بهبود شرایط انگیزه‌ی تغییر نیست، بلکه گاهی تغییر ضروری است».

"نیوزویک" در فوریه ۱۹۳۳ توسط یکی از روزنامه‌نگاران "تایم" تأسیس شد. این مجله در سال‌های اخیر به‌طور دائم متحمل ضرر مالی می‌شد. سیدنی هرمن، میلیاردر کالیفرنیایی، در ماه اوت ۲۰۱۰ این مجله را خرید و با تحریریه‌ی وبسایت خبری The Daily Beast در هم آمیخت. این سرمایه‌گذاری اما تغییری در وضعیت مالی مجله نیوزویک ایجاد نکرد. با مرگ هرمن در سال ۲۰۱۱ پشتیبانی مالی از نسخه کاغذی مجله متوقف شد.

نسخه اینترنتی این مجله "نیوزویک گلوبال" نام خواهد داشت و مجانی نخواهد بود. بنا بر اعلام خانواده براون (سرمایه‌گذار) "نیوزویک گلوبال" صاحب‌نظرانی را مخاطب خود قرار خواهد داد که "دایم در راه" هستند و علاقه دارند "در قالبی فاخر" در جریان اخبار روز جهان قرار گیرند.

کاهش شمار خوانندگان از یکسو و انتقال تبلیغات بازرگانی به پایگاه‌های اینترنتی از سویی دیگر روزنامه‌ها و مجله‌های کاغذی را با مشکل روبرو کرده است. کمتر از دو ماه پیش (میانه نوامبر ۲۰۱۲) نیز روزنامه آلمانی "فرانکفورتر روندشاو" به دلایلی مشابه اعلام ورشکستگی کرد. این روزنامه برای نخستین بار در اوت ۱۹۴۵ منتشر شده بود.

به یاد دکتر مجید تهرانیان

Posted: 02 Jan 2013 09:21 AM PST

حسام الدین اشنا - این نوشته به عنوان مقدمه ترجمه‌ای در دست انتشار از کتاب بازنگری تمدن نوشته دکتر مجید تهرانیان قلمی شده است.

بسم الله الرحمن الرحیم

تمدن پژوهی عرصه‌ای چند رشته‌ای است. از یک سو تسلط به زیر شاخه‌های تاریخ اعم از تواریخ عمومی و منطقه‌ای، جغرافیای تاریخی، باستان‌شناسی، زبان‌شناسی باستانی و از سویی دیگر آشنایی عمیق با فلسفه‌های تاریخ را می‌طلبد.

تمدن پژوهان نامدار هر یک از منظری به این رمز آلود‌ترین مفهوم علوم انسانی و اجتماعی نگریسته‌اند. جامعه‌شناسی، روان کاوی، اقتصاد، سیاست، ارتباطات و دانش‌شناسی یا ترکیب‌هایی از این دانش‌ها منظرهای مشخصی را برای تمدن پژوهی ارائه کرده‌اند.

زنده یاد دکتر مجید تهرانیان (۱۳۱۶-۱۳۹۱) در این اثر منظری ترکیبی را برای تمدن‌شناسی برگزیده است. این ترکیب حاصل عمری آموزش، پژوهش و سیر در آفاق و انفس است. او در تمدن اسلامی – ایرانی متولد شده و در کودکی و نوجوانی به واسطه زیست در خاندانی خراسانی – تهرانی با صبغه‌ای ادیب پرور و برخوردار، کوله بار پر محتوایی از آن برگرفته است. در جوانی تمدن مسیحی – یهودی را در بالا‌ترین قله‌های آن آموخته، زیسته و مورد کنکاش قرار داده است. در میان سالی به وطن باز گشته و در فرهنگ بومی خود تامل همراه با کنش‌گری فرهنگی و ارتباطی را تجربه کرده و پس از یک دهه حضور پر بار و شکوفا در ایران به مهاجرت خود خواسته دست زده است. مهاجرت در پنجمین دهه زندگی او را به تاملاتی جدی‌تر در کار دین و دنیا وا داشت. درک گفتگویی تمدن شرقی – بودایی در دهه‌های آخر زندگی از او مسافر/ زائری ساخت که تفاوت‌های انسان‌ها را کم رنگ‌تر و شباهت‌ها را پر رنگ‌تر می‌دید. عبور از تعلقات دنیوی از او نیایش‌گری جهان وطن ساخته بود که می‌توانست در خشت‌های خام ارگ بم و چیپ ست‌های پیچیده سیلیکون ولی، انسان مختار، مسئول و آزاد اندیش را بیابد و ستایش کند.

او بنا به تعریف تحصیلی یک متخصص برجسته اقتصاد سیاسی توسعه و از لحاظ مکتب فکری، چپ گرایی منتقد سرمایه داری و امپریالیسم بود. به عنوان موسس پژوهشکده علوم ارتباطی و توسعه ایران و استاد دانشگاه هاوایی بیشترین تدریس و تحقیق خود را در عرصه ارتباطات توسعه و ارتباطات بین الملل به انجام رسانده بود. به عنوان مدیر موسسه تودا یک چهره فعال جهانی در زمینه صلح‌شناسی و کشمکش زدایی منطقه‌ای بود. به عنوان عضوی از کلوپ رم یک آینده پژوه پیشتاز به شمار می‌آمد و به عنوان استاد مطالعات خاور میانه بشدت منتقد سیاست خارجی آمریکا بود.

تعریف او از تمدن به عنوان سفر بشریت به سمت صلح و عدالت و عرفان او را در شمار فیلسوفان خوشبین تاریخ قرار می‌دهد. او برای این خوش بینی هم دلیل داشت و هم راه کار. جداول پیچیده و چند بعدی او که در گویا‌ترین صورت، تمام تاریخ تمدن بشر را خلاصه سازی می‌کرد همه گویای نوعی پیشرفت مداوم ولی نه مرحله‌ای بلکه به قول خودش لایه‌ای بود. او چون زمین‌شناسان کار آزموده تمدن بشر را دارای سرشتی لایه‌ای می‌دانست که در زمان‌ها و مکان‌های مختلف دارای تو رفتگی، در هم تنیدگی و حضور همزمان است. به این ترتیب از نظر او در دوران کنونی ما دارای یک تمدن مشترک و فرهنگ‌های (لایه‌های) متعدد هستیم. راه کار نهایی او برای صلح جهانی مردم سالار کردن نهادهای حکمرانی در جهان است. تهرانیان به صراحت ابراز می‌کند ما به سازمان ملل متحد و نه دول متفرق نیاز داریم. او ریشه مشکلات تمدن کنونی را فلسفه دولت – ملت وستفالیایی می‌داند که به عنوان راه حلی موقتی برای مشکلی اروپایی طرح شد ولی به الگویی دائمی برای گستره‌ای جهانی بکار گرفته شد. در ‌‌نهایت تهرانیان به آسیب‌شناسی دموکراسی‌های صوری در جای جای جهان نیز می‌پردازد و تمدن دیجیتال را به مثابه فرصتی برای همه گیر شدن آگاهی و خواست عمومی برای مشارکت در تصمیمات بزرگ تلقی می‌کند.

مطالعه این کتاب را به همه پژوهندگان علوم انسانی، سیاسی، اجتماعی، اقتصاد سیاسی و فرهنگ و ارتباطات توصیه می‌کنم.

منبع: وبلاگ فرهنگ و ارتباطات

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر